جدول جو
جدول جو

معنی ضراوت - جستجوی لغت در جدول جو

ضراوت
آزمند شدن، حریص شدن، خوگر شدن، معتاد شدن به چیزی
تصویری از ضراوت
تصویر ضراوت
فرهنگ فارسی عمید
ضراوت(ثَمْ مَ)
ضری. ضراءه. آزمند و حریص گردیدن. (منتهی الارب). سخت حریص شدن. (زوزنی) : ضراوت سفها در افساد حال و اتلاف مال رعیت زیادت می گشت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 383). قوت و ضراوت ابوعبداﷲ طائی در مباشرت حرب و چیرگی او بر سفک دماء وفتک اولیای خویش بدید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 351)، حریص بودن بر صید، در پی صید دونده شدن سگ. (منتهی الارب). در پی صید دویدن سگ، خوگر شدن چیزی را، و منه قول عمر (رض) : ایّاکم و هذه المحازر فان لها ضراوه کضراوه الخمر. (منتهی الارب) ، خوف کردن. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
ضراوت
حریص گردیدن
تصویری از ضراوت
تصویر ضراوت
فرهنگ لغت هوشیار
ضراوت((ضَ وَ))
حریص شدن، معتاد گشتن
تصویری از ضراوت
تصویر ضراوت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طراوت
تصویر طراوت
(دخترانه)
تر و تازگی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طراوت
تصویر طراوت
تر و تازه شدن، تازگی، شادابی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضراعت
تصویر ضراعت
تضرع کردن، زاری کردن، فروتنی کردن، سست و ناتوان گردیدن، خواری و زاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرارت
تصویر ضرارت
گزند رسانیدن، آسیب رساندن، صدمه زدن، گزند رساندن
فرهنگ فارسی عمید
(ثُ)
فروتنی نمودن، خواری نمودن. (تاج المصادر). خوار و حقیر گردیدن. (منتهی الارب). بزاری خواستن. زاری کردن. خواری و زاری نمودن. زاریدن، سست و ناتوان گردیدن. (منتهی الارب). ضعیف شدن. (زوزنی) ، رام شدن. (منتهی الارب). استکانت. تضرع. عجز. (غیاث). ابتهال: حق طاعت و ضراعت او به تیسیر امل و تقریر عمل به ادا رسانید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 337). پیران و سالخوردگان بر سبیل ضراعت پیش خان آیند و دعا گویند. (جهانگشای جوینی).
آن امیران در شفاعت آمدند
وآن مریدان در ضراعت آمدند.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(وَ)
بهادر و مهتر. (آنندراج) (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ضراوه
تصویر ضراوه
آزمندی، خو گیری، پی نخچیر دویدن: سگ، درنده شدن: سگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرارت
تصویر ضرارت
نابینا شدن، گزند رسانیدن، نابینایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طراوت
تصویر طراوت
تر و تازه شدن، تازگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راوت
تصویر راوت
بهادر و مهتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضراعت
تصویر ضراعت
زاری کردن، فروتنی نمودن، ناتوان گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طراوت
تصویر طراوت
((طَ وَ))
تر و تازه شدن، تازگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضراعت
تصویر ضراعت
((ضَ عَ))
خواری، زاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضرارت
تصویر ضرارت
((ضَ رَ))
نابینا شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طراوت
تصویر طراوت
شادابی
فرهنگ واژه فارسی سره
تازگی، تری، جدت، خرمی، شادابی، غضاضت، نداوت، نزهت
متضاد: پژمردگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کوهی در شرق روستای ویسر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی