فروتنی نمودن، خواری نمودن. (تاج المصادر). خوار و حقیر گردیدن. (منتهی الارب). بزاری خواستن. زاری کردن. خواری و زاری نمودن. زاریدن، سست و ناتوان گردیدن. (منتهی الارب). ضعیف شدن. (زوزنی) ، رام شدن. (منتهی الارب). استکانت. تضرع. عجز. (غیاث). ابتهال: حق طاعت و ضراعت او به تیسیر امل و تقریر عمل به ادا رسانید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 337). پیران و سالخوردگان بر سبیل ضراعت پیش خان آیند و دعا گویند. (جهانگشای جوینی). آن امیران در شفاعت آمدند وآن مریدان در ضراعت آمدند. مولوی
فروتنی نمودن، خواری نمودن. (تاج المصادر). خوار و حقیر گردیدن. (منتهی الارب). بزاری خواستن. زاری کردن. خواری و زاری نمودن. زاریدن، سست و ناتوان گردیدن. (منتهی الارب). ضعیف شدن. (زوزنی) ، رام شدن. (منتهی الارب). استکانت. تضرع. عجز. (غیاث). ابتهال: حق طاعت و ضراعت او به تیسیر امل و تقریر عمل به ادا رسانید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 337). پیران و سالخوردگان بر سبیل ضراعت پیش خان آیند و دعا گویند. (جهانگشای جوینی). آن امیران در شفاعت آمدند وآن مریدان در ضراعت آمدند. مولوی
شیوایی و فصاحت در کلام، برتری یافتن در علم و فضل یا کمال و جمال براعت استهلال: در ادبیات در فن بدیع آوردن کلمات و عباراتی در دیباچۀ کتاب یا مطلع قصیده که دلالت بر موضوع کتاب یا قصیده می کند و خواننده به محض خواندن آن کلمات متوجه می شود که نویسنده یا شاعر در چه موضوعی بحث می کند
شیوایی و فصاحت در کلام، برتری یافتن در علم و فضل یا کمال و جمال براعت استهلال: در ادبیات در فن بدیع آوردن کلمات و عباراتی در دیباچۀ کتاب یا مطلع قصیده که دلالت بر موضوع کتاب یا قصیده می کند و خواننده به محض خواندن آن کلمات متوجه می شود که نویسنده یا شاعر در چه موضوعی بحث می کند
ضری. ضراءه. آزمند و حریص گردیدن. (منتهی الارب). سخت حریص شدن. (زوزنی) : ضراوت سفها در افساد حال و اتلاف مال رعیت زیادت می گشت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 383). قوت و ضراوت ابوعبداﷲ طائی در مباشرت حرب و چیرگی او بر سفک دماء وفتک اولیای خویش بدید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 351)، حریص بودن بر صید، در پی صید دونده شدن سگ. (منتهی الارب). در پی صید دویدن سگ، خوگر شدن چیزی را، و منه قول عمر (رض) : ایّاکم و هذه المحازر فان لها ضراوه کضراوه الخمر. (منتهی الارب) ، خوف کردن. (زوزنی)
ضَری. ضَراءه. آزمند و حریص گردیدن. (منتهی الارب). سخت حریص شدن. (زوزنی) : ضراوت سفها در افساد حال و اتلاف مال رعیت زیادت می گشت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 383). قوت و ضراوت ابوعبداﷲ طائی در مباشرت حرب و چیرگی او بر سفک دماء وفتک اولیای خویش بدید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 351)، حریص بودن بر صید، در پی صید دونده شدن سگ. (منتهی الارب). در پی صید دویدن سگ، خوگر شدن چیزی را، و منه قول عمر (رض) : ایّاکم و هذه المحازر فان لها ضراوه کضراوه الخمر. (منتهی الارب) ، خوف کردن. (زوزنی)
رضاعه. شیرخوارگی کودک. (ناظم الاطباء). شیر خوردن. شیرخوارگی. مکیدن کودک شیر را از پستان. رضاعه. (یادداشت مؤلف). شیرخواری بچگان. (غیاث اللغات). - سن رضاعت، سن شیرخوارگی. (ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ بعد شود
رضاعه. شیرخوارگی کودک. (ناظم الاطباء). شیر خوردن. شیرخوارگی. مکیدن کودک شیر را از پستان. رضاعه. (یادداشت مؤلف). شیرخواری بچگان. (غیاث اللغات). - سن رضاعت، سن شیرخوارگی. (ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ بعد شود
بروع. (منتهی الارب). تمام شدن در فضل و درگذشتن از اصحاب در دانش و مانند آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فضیلت و کامل شدن در فضل و هنر. (غیاث اللغات).
بُروع. (منتهی الارب). تمام شدن در فضل و درگذشتن از اصحاب در دانش و مانند آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فضیلت و کامل شدن در فضل و هنر. (غیاث اللغات).
برتری، روشنی، رسایی، پیش افتادگی، کاردانی پاک شدن از عیب و تهمت تبرئه شدن، خلاص شدن از قرض و دین رها شدن، رهایی خلاصی وارهیدگی، بیزاری دوری، پاکی، (اسم)ء ات، حواله. منشور اجازه، جمع برا، جمع براء ات براوات. توضیح در عربی کلمه مورد بحث را بصورت (براه) نویسند ازین رو عده ای از فاضلان درفارسی به تبعیت از عربی (براء ت) را صحیح دانند ولی در نسخ خطی معتبرفارسی (برائت) هم نوشته شده. یا براعت ذمه. وارهیدگی از وام رهایی از دین. بکمال رسیدن در فضل و درگذشتن از همگنان برتری یافتن در دانش و ادب و کمال و جمال، برتری تفوق
برتری، روشنی، رسایی، پیش افتادگی، کاردانی پاک شدن از عیب و تهمت تبرئه شدن، خلاص شدن از قرض و دین رها شدن، رهایی خلاصی وارهیدگی، بیزاری دوری، پاکی، (اسم)ء ات، حواله. منشور اجازه، جمع برا، جمع براء ات براوات. توضیح در عربی کلمه مورد بحث را بصورت (براه) نویسند ازین رو عده ای از فاضلان درفارسی به تبعیت از عربی (براء ت) را صحیح دانند ولی در نسخ خطی معتبرفارسی (برائت) هم نوشته شده. یا براعت ذمه. وارهیدگی از وام رهایی از دین. بکمال رسیدن در فضل و درگذشتن از همگنان برتری یافتن در دانش و ادب و کمال و جمال، برتری تفوق