جدول جو
جدول جو

معنی ضرائر - جستجوی لغت در جدول جو

ضرائر
(ضَ ءِ)
جمع واژۀ ضرّه، هوو. هبو. هم شوی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ضرائر
جمع ضره، انباغان جمع ضره همشویان
تصویری از ضرائر
تصویر ضرائر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضرایر
تصویر ضرایر
ضرّه ها، سختی ها، جمع واژۀ ضرّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرار
تصویر ضرار
ضرر زدن، زیان رساندن، گزند رساندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرائر
تصویر حرائر
حره ها، عناوینی برای زنان و دختران پادشاهان، زنان بزرگ و شریفا، زنان آزاد، جمع واژۀ حره
فرهنگ فارسی عمید
(ثَ لَ طَ)
مضارّه. گزند رسانیدن یکدیگر را، جزای ضرر. و قوله تعالی: اتخذوا مسجداً ضراراً، ای مضاره لاهل مسجد قبا. (منتهی الارب) ، لا ضرر و لا ضرار، قاعده فقهی است ومأخوذ از حدیث نبوی ’لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام’
لغت نامه دهخدا
(طَ ءِ)
خوب صورتان. چیزهائی که تیز و روان باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(ضِ)
الضبی، زیدالفوارس. پسر او حصین در یوم داره مأسل به دست عتبه بن شتیر کشته شد و او با قوم خود به خونخواهی پسر برخاست. رجوع به عقد الفرید ج 6 ص 43 و 44 شود
ابن عبدالمطلب. عم پیغمبر اکرم که با عبدالله و ابوطالب از یک مادر (فاطمه دختر عمرو المخزومیه) بود. رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 263 و ج 5 ص 7 شود
لغت نامه دهخدا
(ضِ)
مسجد ضرار، مسجدی بود که منافقان ساخته بودند و حق تعالی به هدم آن فرمان داد چنانکه در قرآن واقع است. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
(مَ ءِ)
مرایر. جمع واژۀ مریره، به معنی ریسمان تابیده و حبل مفتول است. (از متن اللغه). رجوع به مریره و مریر شود، جمع واژۀ مرّه به معنی تلخی است. (از اقرب الموارد). رجوع به مره شود، جمع واژۀ مریر، به معنی زمین خشک و خالی است. (از متن اللغه). رجوع به مریر شود، جمع واژۀ مراره. (اقرب الموارد). رجوع به مرارت شود
لغت نامه دهخدا
(ضَ ءِ)
جمع واژۀ ضفیره. (منتهی الارب).
- ضفائرالجن، پرسیاوشان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ ءِ)
جمع واژۀ ضباره. (منتهی الارب). رجوع به ضباره شود
لغت نامه دهخدا
(ضَ یِ)
جمع واژۀ ضرّه. (منتهی الارب). هم شویان
لغت نامه دهخدا
(ضَ ءِ)
جمع واژۀ ضریبه. (منتهی الارب). جزیه ها:
از کلک تو شمشیر زده لشکر اسلام
بر قیصر و فغفور نهد باج و ضرائب.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(ضَ ءِ)
جمع واژۀ ضریک. (منتهی الارب). رجوع به ضریک شود
لغت نامه دهخدا
(صَ ءِ)
جمع واژۀ صارّه. (منتهی الارب). رجوع به صارّه شود
لغت نامه دهخدا
(غَ ءِ)
جمع واژۀ غریره. (اقرب الموارد). رجوع به غریره شود، جمع واژۀ غراره. (منتهی الارب). جوالها. (آنندراج) (اقرب الموارد). جوهری گوید: گمان می کنم معرب باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به غراره شود
لغت نامه دهخدا
(ذَ ءِ)
جمع واژۀ ذرّه. مورچگان. موران خرد. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(ضَ ءِ)
ضمایر. جمع واژۀ ضمیر. (منتهی الارب) (دهار) : طاهر بن زینب و دیگر قوّاد و امراء خلف که آن حالت دیدند ضمائر ایشان بر مخالفت قرار گرفت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 240)
لغت نامه دهخدا
(سَ ءِ)
جمع واژۀ سریره. پنهانیها و رازها. (غیاث) (آنندراج). جمع واژۀ سریره، راز. (دهار) (منتهی الارب) ، در اصطلاح عرفاء سرائر، افنای سالک است در حق و در حال و وصول تام. و نیز گفته شده است از اسمای الهیه است که بواطن اکوان است. (از فرهنگ مصطلحات عرفاء سجادی).
- سرائر الاّثار، عبارت از اسماء الهیه اند که مظهربواطن اکوانند:
ظاهر اسما بود اکوان بنام
باطن اکوان بود اسما تمام.
؟ (از فرهنگ مصطلحات سجادی).
- سرائرالربوبیه، سرائر ربوبیت، عبارت از ظهور رب است بصور اعیان. (فرهنگ اصطلاحات عرفاء سجادی ص 217)
لغت نامه دهخدا
(حَ ءِ)
جمع واژۀ حرّه. (منتهی الارب). زنهای کریمه
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذرائر
تصویر ذرائر
جمع ذریه، فرزندان باز ماندگان جمع ذریه احفاد اولاد اولاد اولاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرائر
تصویر جرائر
گناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرار
تصویر ضرار
زیان رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضائر
تصویر ضائر
ضرر رساننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرائر
تصویر حرائر
زن آزاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرائر
تصویر سرائر
پنهانیها و رازها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضمائر
تصویر ضمائر
جمع ضمیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضفائر
تصویر ضفائر
جمع ضفیره، گیسوان بافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرائک
تصویر ضرائک
جمع ضریک، نابینایان بی چیزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرائب
تصویر ضرائب
جمع ضریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرایر
تصویر ضرایر
جمع ضره همشویان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرائر
تصویر طرائر
خوبرویان، تیز و روان
فرهنگ لغت هوشیار
مرایر در فارسی:، جمع مره، تلخی ها تلخینه ها بدی ها جمع مره چیزهای تلخ، کارهای بزرگ، شرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرار
تصویر ضرار
((ض))
زیان رسانیدن
فرهنگ فارسی معین