ضخیم (ضَ) ضخم. ضخمه. تناور. ستبر. بزرگ جثه. هنگفت. ج، ضخام ادامه... ضَخم. ضخمه. تناور. ستبر. بزرگ جثه. هنگفت. ج، ضِخام لغت نامه دهخدا
ضخیم تناور، خشن، درشت، دفزک، زبر، ستبر، قطور، کلفت، گندمتضاد: باریک، لطیف ادامه... تناور، خشن، درشت، دفزک، زبر، ستبر، قطور، کلفت، گندمتضاد: باریک، لطیف فرهنگ واژه مترادف متضاد