جدول جو
جدول جو

معنی ضحیا - جستجوی لغت در جدول جو

ضحیا
(ضُ حَیْ یا)
مصغّر ضحی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محیا
تصویر محیا
(دخترانه)
زندگی، حیات
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از احیا
تصویر احیا
(پسرانه)
زندگان، نامی برای شبهای نوزدهم بیست و یکم و بیست وسوم ماه رمضان، در اصل احیاء
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از محیا
تصویر محیا
روی، چهره، صورت، سیما، گونه، رخ، دیباچه، عذار، گردماه، لچ، رخسار، وجنات، عارض، چیچک، رخساره، دیباجه، چهر، دیمر، غرّه، سج، خدّ، دیمه
فرهنگ فارسی عمید
(ضَحْ)
رجل ٌ ضحیان، مردی که در وقت چاشت خورد، یوم ٌ ضحیان، روز روشن، سراج ٌ ضحیان، چراغ منیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَحْ)
موضعی است میان نجران و تثلیث به راه یمن در کوتاه ترین راه میان حضرموت به مکّه. (معجم البلدان). موضعی است در راه حضرموت بطرف مکه. (منتهی الارب)
ابرق ضحیان، موضعی است به دیار عرب
لغت نامه دهخدا
(ضَحْ)
عامر بن النمر بن سعد. رئیس ربیعه پیش از بنی شیبان، و او را بدان جهت ضحیان گفته اند که چاشتگاه برای قضاء جلوس کردی. (عقد الفرید ج 3 ص 307)
لغت نامه دهخدا
(ضَحْ)
نام اسپی است، یا اسب اشهب. (منتهی الارب). مادیان سپید. (منتخب اللغات) ، لیله ضحیاء، شب روشن بی ابر. (منتهی الارب). شبی روشن. (مهذب الاسماء) ، زنی که موی بر نهفت ندارد
لغت نامه دهخدا
(ضَحْ)
نام اسب عمر بن عامر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَحْ)
یوم ضحیاه، روز روشن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از محیا
تصویر محیا
صورت، رخسار، چهره، روی مردم زندگی، هستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضحایا
تصویر ضحایا
جمع ضحیه، گوسفندان اوسفریت کرپانی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضحیم
تصویر ضحیم
کجدهان، کج گردن، کج زنخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احیا
تصویر احیا
جمع حی، زندگان، قبیله ها، خاندانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محیا
تصویر محیا
((مَ))
زندگی، حیات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احیا
تصویر احیا
کاهش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احیا
تصویر احیا
Reanimation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از احیا
تصویر احیا
réanimation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از احیا
تصویر احیا
yeniden canlandırma
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از احیا
تصویر احیا
소생
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از احیا
تصویر احیا
蘇生
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از احیا
تصویر احیا
החייאה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از احیا
تصویر احیا
पुनर्जीवन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از احیا
تصویر احیا
reanimasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از احیا
تصویر احیا
การชุบชีวิต
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از احیا
تصویر احیا
реанимация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از احیا
تصویر احیا
reanimatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از احیا
تصویر احیا
reanimación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از احیا
تصویر احیا
rianimazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از احیا
تصویر احیا
reanimação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از احیا
تصویر احیا
复苏
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از احیا
تصویر احیا
reanimacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از احیا
تصویر احیا
реанімація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از احیا
تصویر احیا
Wiederbelebung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از احیا
تصویر احیا
uhuishaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی