- ضجعه
- یک بار بر پهلو خفتن، سست رایی سست اندیشی سستی سست رایی سست اندیشی، افتادگی فروتنی
معنی ضجعه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آب و زمین و مانند آن زمین زراعتی، جمع ضیاع، خواسته متاع کالا. وضعیت و وضیعه در فارسی مونث وضیع بها کاست، سپرده (ودیعه)، پسر خوانده، باژ که فرمانروا گیرد، پهرست باژو ساو
نجعه در فارسی گیاه جستن، جست و جوی آب و گیاه، خوراک دلپذیر گیاه جستن خواستن گیاه در جای آن، جستجوی آب وعلف، خوراک مطلوب: ... وتانه بس دیر لهنه کلاب ونجعه ذئاب خواهندشد