پدربطنی از قضاعه، و فرزندان او را ضجاعمه گویند. ج، ضجاعم یا ضجاعمه، و ایشان پادشاهان شام بودند (و الهاء للنسبه). (منتهی الارب) (الاعلام زرکلی ج 2 ص 438)
پدربطنی از قضاعه، و فرزندان او را ضَجاعمه گویند. ج، ضجاعم یا ضَجاعمه، و ایشان پادشاهان شام بودند (و الهاء للنسبه). (منتهی الارب) (الاعلام زرکلی ج 2 ص 438)
نباتیست که بدان جامه شویند. ج، اضجاع. (مهذب الاسماء). غاسولیست که بدان جامه ها شویند. (منتهی الارب) ، گیاهی است مانا بخیار و بادرنگ ریزه مگر که این از خیار بزرگتر است و شاخهایش چهارپهلو، و آبش اگر بر شیر خفته افشرند خوش می گرداند و باه را قوه دهد. (از منتهی الارب). هو مثل الضغابیس الاّ انه اغلظ بکثیر و هو مربعالقضبان و فیه حموضه و مراره یؤخذ فیشدخ و یعصر ماؤه فی اللبن الذی قد راب فیطیبه و یحدث فیه لدغ اللسان قلیلاً و مراره و هو جید للباه... (ابن البیطار)
نباتیست که بدان جامه شویند. ج، اضجاع. (مهذب الاسماء). غاسولیست که بدان جامه ها شویند. (منتهی الارب) ، گیاهی است مانا بخیار و بادرنگ ریزه مگر که این از خیار بزرگتر است و شاخهایش چهارپهلو، و آبش اگر بر شیر خفته افشرند خوش می گرداند و باه را قوه دهد. (از منتهی الارب). هو مثل الضغابیس الاّ انه اغلظ بکثیر و هو مربعالقضبان و فیه حموضه و مراره یؤخذ فیشدخ و یعصر ماؤه فی اللبن الذی قد راب فیطیبه و یحدث فیه لدغ اللسان قلیلاً و مراره و هو جید للباه... (ابن البیطار)
کژی. کجی در دهان و لب و زنخ و گردن. (منتهی الارب). کجی در دهان و گردن و ذقن و جز آن. (منتخب اللغات). میل کردن بینی به یکی از دو جانب روی، کژی یکی از دو دوش، کژی چاه، کژی جراحت. (منتهی الارب)
کژی. کجی در دهان و لب و زنخ و گردن. (منتهی الارب). کجی در دهان و گردن و ذقن و جز آن. (منتخب اللغات). میل کردن بینی به یکی از دو جانب روی، کژی یکی از دو دوش، کژی چاه، کژی جراحت. (منتهی الارب)
سستی. (منتهی الارب). کسل، نوعی از خوابیدن بپهلو. هیئت اضطجاع. (منتخب اللغات). هیئت بر پهلو خفتن. یقال: هو حسن الضجعه. و فی الحدیث کانت ضجعته صلی اﷲ علیه و سلم ادماً حشوها لیف، یعنی فرشی که بر آن می خفت. (منتهی الارب). و در تاج العروس گوید: و اماالحدیث کانت ضجعه رسول اﷲ ادماً حشوها لیف فتقدیره کانت ذات ضجعته او ذات اضطجاعه فراش ادم حشوها لیف
سستی. (منتهی الارب). کَسَل، نوعی از خوابیدن بپهلو. هیئت اضطجاع. (منتخب اللغات). هیئت بر پهلو خفتن. یقال: هو حسن ُالضجعه. و فی الحدیث کانت ضجعته صلی اﷲ علیه و سلم اَدماً حشوها لیف، یعنی فرشی که بر آن می خفت. (منتهی الارب). و در تاج العروس گوید: و اماالحدیث کانت ضجعه رسول اﷲ ادماً حشوها لیف فتقدیره کانت ذات ضجعته او ذات اضطجاعه فراش ادم حشوها لیف