جدول جو
جدول جو

معنی ضجعاء - جستجوی لغت در جدول جو

ضجعاء
(ضَ)
گوسپندان بسیار. (منتهی الارب). گلۀ گوسپند. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شُ جَ)
جمع واژۀ شجاع. (اقرب الموارد). جمع واژۀ شجیع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به شجاع و شجیع شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
مؤنث اشجع. ج، شجع. (از اقرب الموارد). رجوع به اشجع شود. زن پردل و دلاور. (منتهی الارب). شجیعه. (از اقرب الموارد) ، دراز. (از اقرب الموارد) ، ناقه شجعاء، شترمادۀ سبک دست و پا در رفتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
شفهٌ ضجماء، لبی کژ. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
زن کلان پستان و کذا گوسفند کلان پستان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
نام دهی است. عرّام گوید در پائین رخیم نزدیک ذره دهی است ضرعهنام که در آن قصور و منبر و حصون است و در زراعت آن هذیل و عامر بن صعصعه شریکند و شمنصیر بدان پیوسته است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
کون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سافله. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دبر مردم. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ضجهاء
تصویر ضجهاء
گوسفندان بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضجعان
تصویر ضجعان
خم کنک از خرفستران انگلی
فرهنگ لغت هوشیار