بطنی است از علی. از دهامشه، که از قبیلۀ عمارات عنزهاند. زبنه خود بچند شعبه (فخد) تقسیم میشود: جمیشات، سبابیج، جعبان، صرمه، رکعان، جواسم، فویزه. مجلاد. خزام. عرایف. زینین العیون. و خدران. (از معجم قبائل العرب تألیف عمررضاکحاله)
بطنی است از علی. از دهامشه، که از قبیلۀ عمارات عنزهاند. زبنه خود بچند شعبه (فخد) تقسیم میشود: جمیشات، سبابیج، جعبان، صرمه، رکعان، جواسم، فویزه. مجلاد. خزام. عرایف. زینین العیون. و خدران. (از معجم قبائل العرب تألیف عمررضاکحاله)
شهری است بر کرانۀ افریقیه نزدیک سرزمین مغرب کنار نهر زاب، این شهر به دست موسی بن نصیر گشوده شد و بیست هزار تن اسیر از آنجا گرفت، پادشاه آن که ’کسیله’ نام داشت گریخت. باروی این شهر با آجر بسیار سخت بنا شده، کوشک و حومه ای دارد. بین قیروان تا سجلماسه شهری از آن بزرگتر نیست. عمر بن حفص هزار مرد المهدی بسال 454 هجری قمری بنای این شهر را نو ساخت. (معجم البلدان چ وستنفلدج 3 ص 515). و آن مسقط گروهی از مشاهیر علماء و ادباء بوده است. رجوع به قاموس الاعلام ترکی و طبن شود
شهری است بر کرانۀ افریقیه نزدیک سرزمین مغرب کنار نهر زاب، این شهر به دست موسی بن نصیر گشوده شد و بیست هزار تن اسیر از آنجا گرفت، پادشاه آن که ’کسیله’ نام داشت گریخت. باروی این شهر با آجر بسیار سخت بنا شده، کوشک و حومه ای دارد. بین قیروان تا سجلماسه شهری از آن بزرگتر نیست. عمر بن حفص هزار مرد المهدی بسال 454 هجری قمری بنای این شهر را نو ساخت. (معجم البلدان چ وستنفلدج 3 ص 515). و آن مسقط گروهی از مشاهیر علماء و ادباء بوده است. رجوع به قاموس الاعلام ترکی و طبن شود
شهری نزدیک بامئین از نواحی بادغیس هرات که به دست سالم غلام شریک بن اعور و از جانب عبدالله بن عامر در سال 31 هجری قمری به عنف فتح شد. (از معجم البلدان). شهری است نزدیک بادغیس هرات که بون نیز خوانند. (از انساب سمعانی). به روایتی نام اصلی فارسی اش بون بوده است. (از قاموس الاعلام ترکی)
شهری نزدیک بامئین از نواحی بادغیس هرات که به دست سالم غلام شریک بن اعور و از جانب عبدالله بن عامر در سال 31 هجری قمری به عنف فتح شد. (از معجم البلدان). شهری است نزدیک بادغیس هرات که بون نیز خوانند. (از انساب سمعانی). به روایتی نام اصلی فارسی اش بون بوده است. (از قاموس الاعلام ترکی)
در تازی: گره چوب، آک (عیب)، میخچه دژک گره عقده گره در رسن گره در چوب دژک نی یعنی گره آن، سر حلقوم شتر، دشمنی عداوت کینه، عیب آهو تباهی و صمت، بیماری ضد طبع، یک نوع خارش و بیماری که در مقعد بروز میکند و شخص خواهش مینماید تا مردی را بروی خود کشد تا با او آن کند که با زنان کنند
در تازی: گره چوب، آک (عیب)، میخچه دژک گره عقده گره در رسن گره در چوب دژک نی یعنی گره آن، سر حلقوم شتر، دشمنی عداوت کینه، عیب آهو تباهی و صمت، بیماری ضد طبع، یک نوع خارش و بیماری که در مقعد بروز میکند و شخص خواهش مینماید تا مردی را بروی خود کشد تا با او آن کند که با زنان کنند