از آبهای بنی نمیر است و در آن نخل و جوز بسیار باشد و بگفتۀ ابوزیاد ازآن بنی اسیده از طایفۀ بنی قشیر بود. (معجم البلدان). آبی است، جایگاهی است. (منتهی الارب)
از آبهای بنی نُمیر است و در آن نخل و جوز بسیار باشد و بگفتۀ ابوزیاد ازآن ِ بنی اسیده از طایفۀ بنی قشیر بود. (معجم البلدان). آبی است، جایگاهی است. (منتهی الارب)
نام قبیله ای از عرب، و اشعار این قبیله را ابوسعید سکّری گرد کرده است. (الفهرست ابن الندیم ص 226). قومی از عرب از اولاد معاویه بن کلاب بن ربیعه، و ضبابی منسوب بدان قبیله است. (منتهی الارب)
نام قبیله ای از عرب، و اشعار این قبیله را ابوسعید سکّری گرد کرده است. (الفهرست ابن الندیم ص 226). قومی از عرب از اولاد معاویه بن کلاب بن ربیعه، و ضبابی منسوب بدان قبیله است. (منتهی الارب)
نزم. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). میغ نرم و آن بخاری باشدکه در زمستان در هوا پیدا گردد. (منتهی الارب). نژم. مه. پاره میغ. ابرهای تنک. (منتخب اللغات). ابرها که متصل بزمین شود و آن را بپوشاند: نوررای روشن او که در دریای ظلمات واقعات ماهیی کردی در شست کسوف حجاب حیرت و ضباب دهشت متواری ماند. (تاریخ جهانگشای جوینی). هر کجا انوار ولاء حق تجلی کند ظلمات کفر و فسوق مضمحل و متلاشی شود چون ضباب که به ارتفاع آفتاب پایدار نبود. (تاریخ جهانگشای جوینی)
نَزم. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). میغ نرم و آن بخاری باشدکه در زمستان در هوا پیدا گردد. (منتهی الارب). نَژم. مِه. پاره میغ. ابرهای تُنُک. (منتخب اللغات). ابرها که متصل بزمین شود و آن را بپوشاند: نوررای روشن او که در دریای ظلمات واقعات ماهیی کردی در شست کسوف حجاب حیرت و ضباب دهشت متواری ماند. (تاریخ جهانگشای جوینی). هر کجا انوار ولاء حق تجلی کند ظلمات کفر و فسوق مضمحل و متلاشی شود چون ضباب که به ارتفاع آفتاب پایدار نبود. (تاریخ جهانگشای جوینی)