- ضایعه
- تباهی
معنی ضایعه - جستجوی لغت در جدول جو
- ضایعه
- فاجعۀ مهم به ویژه بر اثر فوت کسی، ضایع
- ضایعه
- از دست رفته، تلف شده
- ضایعه ((یِ عَ یا عِ))
- از دست رفته، تلف شده، تباه شده، فاسد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چو، رواگه، دهان زد، سخن پراکنی
مونث شائع سرت برزبانی چکاچک درو مونث شایع خبری که شیوع یافته (راست یا دروغ)، جمع شایعات
رایع، شگفت آور، زیاد، پربرکت
مؤنث واژۀ ضجیع، هم خوابه، هم بستر
خبر معمولاً نادرستی که شیوع پیدا کرده
ضایعه در فارسی مونث ضائع: تباه تبست مونث ضایع از دست رفته تلف شده، فاسد گشته تباه شده جمع ضایعات
مونث ضایر زیان رساننده گزند رساننده
جای ریزش رودبار
مونث ضجیع
در تازی مائعه مونث مائع آبگونه مونث مایع جمع مایعات
Gossip, Rumor
сплетня , слух
Klatsch, (DE) Gerücht
плітка , чутка
plotka, (PL) plotka
八卦 , 谣言
fofoca, (PT) boato
pettegolezzo, (IT) voce
chisme, (ES) rumor
potins, (FR) rumeur
roddel, (NL) gerucht
अफवाह , अफवाह
gosip, (ID) rumor
نميمةٌ ,
소문 , 소문
רכילות , שמועה
噂 , 噂
dedikodu, (TR) dedikodu
uzushi, (SW) uvumi
ข่าวลือ , ข่าวลือ