جدول جو
جدول جو

معنی ضایعه - جستجوی لغت در جدول جو

ضایعه
تباهی
تصویری از ضایعه
تصویر ضایعه
فرهنگ واژه فارسی سره
ضایعه
فاجعۀ مهم به ویژه بر اثر فوت کسی، ضایع
تصویری از ضایعه
تصویر ضایعه
فرهنگ فارسی عمید
ضایعه
از دست رفته، تلف شده
تصویری از ضایعه
تصویر ضایعه
فرهنگ لغت هوشیار
ضایعه
((یِ عَ یا عِ))
از دست رفته، تلف شده، تباه شده، فاسد
تصویری از ضایعه
تصویر ضایعه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شایعه
تصویر شایعه
چو، رواگه، دهان زد، سخن پراکنی
فرهنگ واژه فارسی سره
مونث شائع سرت برزبانی چکاچک درو مونث شایع خبری که شیوع یافته (راست یا دروغ)، جمع شایعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رایعه
تصویر رایعه
رایع، شگفت آور، زیاد، پربرکت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضجیعه
تصویر ضجیعه
مؤنث واژۀ ضجیع، هم خوابه، هم بستر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
خبر معمولاً نادرستی که شیوع پیدا کرده
فرهنگ فارسی عمید
ضایعه در فارسی مونث ضائع: تباه تبست مونث ضایع از دست رفته تلف شده، فاسد گشته تباه شده جمع ضایعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضایره
تصویر ضایره
مونث ضایر زیان رساننده گزند رساننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضاجعه
تصویر ضاجعه
جای ریزش رودبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضجیعه
تصویر ضجیعه
مونث ضجیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایعه
تصویر مایعه
در تازی مائعه مونث مائع آبگونه مونث مایع جمع مایعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
((یِ عَ یا عِ))
مؤنث شایع. خبری که شیوع یافته باشد، جمع شایعات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شایعه
تصویر شایعه
Gossip, Rumor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
сплетня , слух
دیکشنری فارسی به روسی
Klatsch, (DE) Gerücht
دیکشنری فارسی به آلمانی
плітка , чутка
دیکشنری فارسی به اوکراینی
pettegolezzo, (IT) voce
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
roddel, (NL) gerucht
دیکشنری فارسی به هلندی
अफवाह , अफवाह
دیکشنری فارسی به هندی
רכילות , שמועה
دیکشنری فارسی به عبری
ข่าวลือ , ข่าวลือ
دیکشنری فارسی به تایلندی