جدول جو
جدول جو

معنی ضام - جستجوی لغت در جدول جو

ضام
زاب بافت (زاب صفت) چون: بافت آگینی بافت پیوندی
تصویری از ضام
تصویر ضام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضامن
تصویر ضامن
پایندان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ضامن
تصویر ضامن
عهده دار غرامت، کفیل، ملتزم،
در علم حقوق کسی که می پذیرد بدهکار یا گناهکار را در موقع معیّن به دادگاه تحویل دهد،
نوعی وسیلۀ دکمه مانند در برخی وسایل، به ویژه در نوعی چاقو
ضامن آهو: لقب امام رضا (ع)
ضامن درک: در علم حقوق کسی که بپذیرد که هرگاه عیب و نقص یا ایرادی در کالای فروخته شده پیدا شد از عهدۀ خسارت خریدار برآید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضامر
تصویر ضامر
لاغر، انسان یا حیوان باریک اندام و کم گوشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضامن
تصویر ضامن
پذیرفتار، کفیل، عهده دار غرامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضامر
تصویر ضامر
باریک اندام، خوابیده: نره باریک انداک باریک میان، دقیق لطیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضامد
تصویر ضامد
یار جدا ناشدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضامن
تصویر ضامن
((مِ))
کفیل، ضمانت کننده، به عهده گیرنده غرامت، نوعی وسیله دگمه مانند در بعضی ابزارها به ویژه چاقو، آهو لقب امام رضا (ع)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضامر
تصویر ضامر
باریک اندام، دقیق، لطیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضامن
تصویر ضامن
Assuror, Guarantor, Warrantor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
гарант , поручитель
دیکشنری فارسی به روسی
Versicherer, Bürge, Garant
دیکشنری فارسی به آلمانی
гарант , гарантій , поручитель
دیکشنری فارسی به اوکراینی
gwarant, poręczyciel
دیکشنری فارسی به لهستانی
borg, garant, borgsteller
دیکشنری فارسی به هلندی
गारंटर , गारंटर , गारंटी देने वाला
دیکشنری فارسی به هندی
ضامنٌ , كفيلٌ
دیکشنری فارسی به عربی
보증인 , 보증인
دیکشنری فارسی به کره ای
ערב , ערב , עָרֵב
دیکشنری فارسی به عبری
担保人 , 保证人 , 担保人
دیکشنری فارسی به چینی
ผู้ค้ำประกัน , ผู้ค้ำประกัน , ผู้รับประกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
গ্যারান্টার , জামিনদার , জামিনদার
دیکشنری فارسی به بنگالی
ضامن , ضمانت دہندہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از عضام
تصویر عضام
دم اسپ، دم اشتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قضام
تصویر قضام
دندنگیر شوره گیاه، خرمابن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هضام
تصویر هضام
داروی گوارش گوارنده، پر هزینه پر ریخت و پاش مرد، شیر بیشه
فرهنگ لغت هوشیار
مونث ضامن و خرما بن: در چهار دیواری مونث ضامن، خرمابن که در شهر یا قریه یا داخل حصار شهر باشد
فرهنگ لغت هوشیار