جدول جو
جدول جو

معنی ضاغوط - جستجوی لغت در جدول جو

ضاغوط
کابوس، (بحر الجواهر)، خفتو، حالتی که آدمی خفته پندارد که کسی گلوی وی می فشارد، (غیاث) (آنندراج)، سکاچه، بختک، نیدلان، نیدل، عبدالجنه، رجوع به کابوس شود
لغت نامه دهخدا
ضاغوط
خفتک (کابوس) بختک
تصویری از ضاغوط
تصویر ضاغوط
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غِ)
نگاهبان و امین بر چیزی. (منتهی الارب). مشرف. (منتخب اللغات) ، گشادگی بغل شتر و بسیاری گوشت آن. (منتهی الارب) ، آنچه انگور بدان بیفشارند. (مهذب الاسماء) ، افشرنده. فشارنده. (منتخب اللغات) ، نام دردی است که صاحبش پندارد که آن عضو را می افشرند. (غیاث) (آنندراج). یکی از اوجاع خمسهعشر که دارای اسمند. شیخ الرئیس در قانون در ’الاوجاع التی لها اسماء’ گوید: سببه ماده تضیق علی العضو المکان او ریح تکتنفه فیکون کأنه مقبوض علیه فینضغط. و یکی از شارحین نصاب الصبیان گوید: دردی است که خداوند آن پندارد که آن عضو دردناک را میفشارند. و صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی گوید: المی است که گوئی آن موضع را میفشارند. و رجوع به وجع شود، سوسمار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ضاغط
تصویر ضاغط
افشرنده، نگاهبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضاغط
تصویر ضاغط
((غِ))
افشرنده، فشارنده، دردی است که صاحبش پندارد که عضو دردمند را می فشرند
فرهنگ فارسی معین