زائد، ویژگی آنچه ضرورت ندارد، غیرضروری، فزون، فراوان، اضافه در علم زیست شناسی برآمدگی طبیعی در یکی از استخوان های بدن یا اعضای دیگر مثلاً زائدۀ آرنجی، زائدۀ اعور
زائد، ویژگی آنچه ضرورت ندارد، غیرضروری، فزون، فراوان، اضافه در علم زیست شناسی برآمدگی طبیعی در یکی از استخوان های بدن یا اعضای دیگر مثلاً زائدۀ آرنجی، زائدۀ اعور
از ’م ی د’، خوانی که بر وی طعام باشد. ج، مائدات و موائد. (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). خوان آراسته. (ترجمان القرآن). خوان آراسته به طعام، فاذا لم یکن علیه طعام فهی خوان. (منتهی الارب). خوان پر از طعام و نعمت. (آنندراج) (غیاث) : اذ قال الحواریون یا عیسی ابن مریم هل یستطیع ربک ان ینزل علینا مائده من السماء... (قرآن 112/5). این چنان زرین نمکدان بر بلورین مائده وان چنان چون بر غلاف زر سیمین گوشوار. منوچهری. پس گفت: ’... اللهم ربناانزل علینا مائده من السماء تکون لنا عیداً لاوّلنا...’، بارخدایا ما را از آسمان خوانی فرست. (قصص الانبیاء ص 206). نعمتی بهتر از آزادی نیست بر چنین مائده کفران چکنم. خاقانی. هرکجا جبریل سازد مائده زشت باشد میهمان دیو لعین. خاقانی. مائده از آسمان شد عائده چونکه گفت انزل علینا مائده. مولوی. مائده از آسمان درمی رسید بی شرا و بیع و بی گفت و شنید. مولوی. - مائدۀ خرگهی، نعیم بهشت. نعیم آسمانی. (برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) : آنچه درین مائدۀ خرگهی است کاسۀ آلوده و خوان تهی است. نظامی. ، خوردنی و طعام. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). طعام. (اقرب الموارد) : پیش ما بینی کریمانی که گاه مائده ماکیان بر در کنند وگربه در زندان سرا. خاقانی. بهر خواص ترا مائدۀ خوش مذاق ساختم از جان پاک بنگر و درده صلا. خاقانی. کم خور خاقانیا مائدۀ دهر از آنک نیست ابا خوش گوار هست ترش میزبان. شعلۀ رأی تو باد عاقلۀ مهر و ماه فضلۀ خوان تو باد مائدۀ انس و جان. خاقانی. چو بر مائده دستها شد دراز دهان بر خورش راه بگشاد باز. نظامی. نبود آن دشنام او بی فایده نبود آن مهمانیش بی مائده. مولوی. دست طمع ز مائدۀ چرخ شسته ایم از جان سخت خود به شکم سنگ بسته ایم. صائب. ، دائره ای از زمین. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، مائدات و موائد. (اقرب الموارد). زمین دایر، ضد زمین بایر. (ناظم الاطباء) ، طعامی که از آسمان نازل شود. (از منتهی الارب). نعیم. نعمت. (از ناظم الاطباء)
از ’م ی د’، خوانی که بر وی طعام باشد. ج، مائدات و موائد. (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). خوان آراسته. (ترجمان القرآن). خوان آراسته به طعام، فاذا لم یکن علیه طعام فهی خوان. (منتهی الارب). خوان پر از طعام و نعمت. (آنندراج) (غیاث) : اذ قال الحواریون یا عیسی ابن مریم هل یستطیع ربک ان ینزل علینا مائده من السماء... (قرآن 112/5). این چنان زرین نمکدان بر بلورین مائده وان چنان چون بر غلاف زر سیمین گوشوار. منوچهری. پس گفت: ’... اللهم ربناانزل علینا مائده من السماء تکون لنا عیداً لاوّلنا...’، بارخدایا ما را از آسمان خوانی فرست. (قصص الانبیاء ص 206). نعمتی بهتر از آزادی نیست بر چنین مائده کفران چکنم. خاقانی. هرکجا جبریل سازد مائده زشت باشد میهمان دیو لعین. خاقانی. مائده از آسمان شد عائده چونکه گفت انزل علینا مائده. مولوی. مائده از آسمان درمی رسید بی شرا و بیع و بی گفت و شنید. مولوی. - مائدۀ خرگهی، نعیم بهشت. نعیم آسمانی. (برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) : آنچه درین مائدۀ خرگهی است کاسۀ آلوده و خوان تهی است. نظامی. ، خوردنی و طعام. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). طعام. (اقرب الموارد) : پیش ما بینی کریمانی که گاه مائده ماکیان بر در کنند وگربه در زندان سرا. خاقانی. بهر خواص ترا مائدۀ خوش مذاق ساختم از جان پاک بنگر و درده صلا. خاقانی. کم خور خاقانیا مائدۀ دهر از آنک نیست ابا خوش گوار هست ترش میزبان. شعلۀ رأی تو باد عاقلۀ مهر و ماه فضلۀ خوان تو باد مائدۀ انس و جان. خاقانی. چو بر مائده دستها شد دراز دهان بر خورش راه بگشاد باز. نظامی. نبود آن دشنام او بی فایده نبود آن مهمانیش بی مائده. مولوی. دست طمع ز مائدۀ چرخ شسته ایم از جان سخت خود به شکم سنگ بسته ایم. صائب. ، دائره ای از زمین. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، مائدات و موائد. (اقرب الموارد). زمین دایر، ضد زمین بایر. (ناظم الاطباء) ، طعامی که از آسمان نازل شود. (از منتهی الارب). نعیم. نعمت. (از ناظم الاطباء)
آنچه داده یا گرفته شود از دانش و مال و جز آن. ج، فوائد. (منتهی الارب). حاصل. نتیجه. نفع. سود. ثمر. بر. بار. رجوع به فایده و ترکیبات آن شود: چون فائدۀ سلطان نانی بود از ملکت آن ملکت یک هفته پندار که من دارم. خاقانی
آنچه داده یا گرفته شود از دانش و مال و جز آن. ج، فوائد. (منتهی الارب). حاصل. نتیجه. نفع. سود. ثمر. بر. بار. رجوع به فایده و ترکیبات آن شود: چون فائدۀ سلطان نانی بود از ملکت آن ملکت یک هفته پندار که من دارم. خاقانی
مونث زائد افزوده، سرپستان مونث زاید، سر پستان زایدتان. یا زایده اعور روده کور. یا زایده پستانی قسمتی از استخوان گیجگاه را تشکیل داده و در عقب مجرای گوش خارجی واقع است زایده حمله یی. یا زایده تاج خروسی زایده ایست که در سطح سهمی در امتداد خط وسط صفحه افقی قرار گرفته است و به شکل مثلثی است که قاعده آن در پایین و راس در بالا است و بتدریج از جلو به عقب نازک میشود و دارای سه کنار و دو سطح طرفی میباشد. یا زایده حمله یی زایده پستانی. یا زایده خاری زایده شوکی. یا زایده خنجری قسمت انتهایی قص که به غضروف مشترک دنده ها در انتها متصل است. یا زایده شوکی زایده ایست که در خط وسط هر مهره قرار گرفته و شبیه به تیغ یا خاری میباشد و از محل اتصال دو تیغه در عقب مهره شروع شده و از جلو به عقب و کمی از بالا به پایین متوجه است زایده شوکیه فقار زایده خاری. یا زایده کاسه چشمی زایده ایست که در طرف خارج و داخل قوس کاسه چشمی استخوان پیشانی قرار دارد. آنکه طرف داخل است) زایده کاسه چشمی داخلی (و آنکه طرف خارج است) زایده کاسه چشمی خارجی (نام دارد. یا زایده کلیه غده فوق کلیوی. یا زایده نیزه یی زایده ای که در قسمت تحتانی خلفی استخوان صدغ قرار دارد و با آن رباطها و عضلات دسته ریولان میچسبد زایده سهمی شقیقه
مونث زائد افزوده، سرپستان مونث زاید، سر پستان زایدتان. یا زایده اعور روده کور. یا زایده پستانی قسمتی از استخوان گیجگاه را تشکیل داده و در عقب مجرای گوش خارجی واقع است زایده حمله یی. یا زایده تاج خروسی زایده ایست که در سطح سهمی در امتداد خط وسط صفحه افقی قرار گرفته است و به شکل مثلثی است که قاعده آن در پایین و راس در بالا است و بتدریج از جلو به عقب نازک میشود و دارای سه کنار و دو سطح طرفی میباشد. یا زایده حمله یی زایده پستانی. یا زایده خاری زایده شوکی. یا زایده خنجری قسمت انتهایی قص که به غضروف مشترک دنده ها در انتها متصل است. یا زایده شوکی زایده ایست که در خط وسط هر مهره قرار گرفته و شبیه به تیغ یا خاری میباشد و از محل اتصال دو تیغه در عقب مهره شروع شده و از جلو به عقب و کمی از بالا به پایین متوجه است زایده شوکیه فقار زایده خاری. یا زایده کاسه چشمی زایده ایست که در طرف خارج و داخل قوس کاسه چشمی استخوان پیشانی قرار دارد. آنکه طرف داخل است) زایده کاسه چشمی داخلی (و آنکه طرف خارج است) زایده کاسه چشمی خارجی (نام دارد. یا زایده کلیه غده فوق کلیوی. یا زایده نیزه یی زایده ای که در قسمت تحتانی خلفی استخوان صدغ قرار دارد و با آن رباطها و عضلات دسته ریولان میچسبد زایده سهمی شقیقه