جدول جو
جدول جو

معنی ضائده - جستجوی لغت در جدول جو

ضائده
(ءِ دَ)
رودباریست. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مائده
تصویر مائده
(دخترانه)
خوردنی، طعام، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زائده
تصویر زائده
زائد، ویژگی آنچه ضرورت ندارد، غیرضروری، فزون، فراوان، اضافه
در علم زیست شناسی برآمدگی طبیعی در یکی از استخوان های بدن یا اعضای دیگر مثلاً زائدۀ آرنجی، زائدۀ اعور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مائده
تصویر مائده
خوان به طعام آراسته، خوان، خوردنی، طعام، پنجمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۷۶ آیه، العقود، منقذه
فرهنگ فارسی عمید
(ءِ دَ)
سورۀ پنجمین ازقرآن کریم، مدنیه، و آن صد و بیست آیت است، پس از نساء و پیش از انعام. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(ءِ دَ)
از ’م ی د’، خوانی که بر وی طعام باشد. ج، مائدات و موائد. (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). خوان آراسته. (ترجمان القرآن). خوان آراسته به طعام، فاذا لم یکن علیه طعام فهی خوان. (منتهی الارب). خوان پر از طعام و نعمت. (آنندراج) (غیاث) : اذ قال الحواریون یا عیسی ابن مریم هل یستطیع ربک ان ینزل علینا مائده من السماء... (قرآن 112/5).
این چنان زرین نمکدان بر بلورین مائده
وان چنان چون بر غلاف زر سیمین گوشوار.
منوچهری.
پس گفت: ’... اللهم ربناانزل علینا مائده من السماء تکون لنا عیداً لاوّلنا...’، بارخدایا ما را از آسمان خوانی فرست. (قصص الانبیاء ص 206).
نعمتی بهتر از آزادی نیست
بر چنین مائده کفران چکنم.
خاقانی.
هرکجا جبریل سازد مائده
زشت باشد میهمان دیو لعین.
خاقانی.
مائده از آسمان شد عائده
چونکه گفت انزل علینا مائده.
مولوی.
مائده از آسمان درمی رسید
بی شرا و بیع و بی گفت و شنید.
مولوی.
- مائدۀ خرگهی، نعیم بهشت. نعیم آسمانی. (برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) :
آنچه درین مائدۀ خرگهی است
کاسۀ آلوده و خوان تهی است.
نظامی.
، خوردنی و طعام. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). طعام. (اقرب الموارد) :
پیش ما بینی کریمانی که گاه مائده
ماکیان بر در کنند وگربه در زندان سرا.
خاقانی.
بهر خواص ترا مائدۀ خوش مذاق
ساختم از جان پاک بنگر و درده صلا.
خاقانی.
کم خور خاقانیا مائدۀ دهر از آنک
نیست ابا خوش گوار هست ترش میزبان.
شعلۀ رأی تو باد عاقلۀ مهر و ماه
فضلۀ خوان تو باد مائدۀ انس و جان.
خاقانی.
چو بر مائده دستها شد دراز
دهان بر خورش راه بگشاد باز.
نظامی.
نبود آن دشنام او بی فایده
نبود آن مهمانیش بی مائده.
مولوی.
دست طمع ز مائدۀ چرخ شسته ایم
از جان سخت خود به شکم سنگ بسته ایم.
صائب.
، دائره ای از زمین. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، مائدات و موائد. (اقرب الموارد). زمین دایر، ضد زمین بایر. (ناظم الاطباء) ، طعامی که از آسمان نازل شود. (از منتهی الارب). نعیم. نعمت. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ءِ رَ)
تأنیث ضائر. زیان رساننده. گزندرساننده:
مؤمنان از دست باد ضائره
جمله بنشستند اندر دائره.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(ءِ نَ)
تأنیث ضائن. ج، ضوائن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(ءِ دَ / دِ)
پشتۀ دراز گسترده بر زمین
لغت نامه دهخدا
(ءِ دَ / دِ)
آنچه داده یا گرفته شود از دانش و مال و جز آن. ج، فوائد. (منتهی الارب). حاصل. نتیجه. نفع. سود. ثمر. بر. بار. رجوع به فایده و ترکیبات آن شود:
چون فائدۀ سلطان نانی بود از ملکت
آن ملکت یک هفته پندار که من دارم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(ءِ دَ)
تأنیث بائد. هلاک شونده. نابود شونده. هالک. رجوع به بائد شود.
لغت نامه دهخدا
(ضَ ءِ دَ)
ضئیده. آبی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مائده
تصویر مائده
خوردنی، طعام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فائده
تصویر فائده
آنچه داده یا گرفته شود از دانش و مال و جز آن، سود، ثمر، بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائده
تصویر عائده
مونث عائد بنگرید به عائد نیکی بخشش، مهربانی، سود، ساو مونث عاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضائره
تصویر ضائره
مونث ضایر زیان رساننده گزند رساننده
فرهنگ لغت هوشیار
ضایعه در فارسی مونث ضائع: تباه تبست مونث ضایع از دست رفته تلف شده، فاسد گشته تباه شده جمع ضایعات
فرهنگ لغت هوشیار
مونث زائد افزوده، سرپستان مونث زاید، سر پستان زایدتان. یا زایده اعور روده کور. یا زایده پستانی قسمتی از استخوان گیجگاه را تشکیل داده و در عقب مجرای گوش خارجی واقع است زایده حمله یی. یا زایده تاج خروسی زایده ایست که در سطح سهمی در امتداد خط وسط صفحه افقی قرار گرفته است و به شکل مثلثی است که قاعده آن در پایین و راس در بالا است و بتدریج از جلو به عقب نازک میشود و دارای سه کنار و دو سطح طرفی میباشد. یا زایده حمله یی زایده پستانی. یا زایده خاری زایده شوکی. یا زایده خنجری قسمت انتهایی قص که به غضروف مشترک دنده ها در انتها متصل است. یا زایده شوکی زایده ایست که در خط وسط هر مهره قرار گرفته و شبیه به تیغ یا خاری میباشد و از محل اتصال دو تیغه در عقب مهره شروع شده و از جلو به عقب و کمی از بالا به پایین متوجه است زایده شوکیه فقار زایده خاری. یا زایده کاسه چشمی زایده ایست که در طرف خارج و داخل قوس کاسه چشمی استخوان پیشانی قرار دارد. آنکه طرف داخل است) زایده کاسه چشمی داخلی (و آنکه طرف خارج است) زایده کاسه چشمی خارجی (نام دارد. یا زایده کلیه غده فوق کلیوی. یا زایده نیزه یی زایده ای که در قسمت تحتانی خلفی استخوان صدغ قرار دارد و با آن رباطها و عضلات دسته ریولان میچسبد زایده سهمی شقیقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رائده
تصویر رائده
ددری زنی که درخانه همسایگان بسیار آمد و شد کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بائده
تصویر بائده
هلاک شونده، نابود شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هائده
تصویر هائده
هایده در فارسی مونث هائد و نامی برای زنان
فرهنگ لغت هوشیار
خوراک، طعام، غذا، خوراکی، خوردنی، خوان، سفره، ادیم
فرهنگ واژه مترادف متضاد