جدول جو
جدول جو

معنی صیهور - جستجوی لغت در جدول جو

صیهور
(صَ)
منبرمانندی که از گل سازند برای رخت خانه از مس و برنج و مانند آن. (منتهی الارب). شبه منبر من طین لمتاع البیت من صفر و نحوه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
از ’ت ه ر’، زمین رست و هموار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زمین پست و هموار، بیابان دشوار. (منتهی الارب) ، مابین اعلای وادی و اسفل آن، مابین اعلای کوه و اسفل آن، مرد متکبر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بزرگ منشی. یقال: به تیه تیهور، اذا کان تایهاً. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، موج مرتفع دریا، ریگ توده که آب اطراف آن را کنده باشد. ج، تیاهیر، تیاهر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ریگ تودۀ بلند و آنچه شکسته گردد از ریگ توده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
غلاف ماه، (منتهی الارب)، صاحب تاج العروس و اقرب الموارد گویند کلمه اعجمی است
لغت نامه دهخدا
آسمان و فلک و چرخ. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
کوچکی، موضعی است در کوهستان یهودا در حوالی حبرون (صحیفۀ یوشع 15:54) و دور نیست که همان صیعیر باشد و آن خرابه ای است که بر تلی که مسافت پنج میل به شمال (و) شمال شرقی حبرون واقع است. (قابوس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
تابان، بیت صیهوج، خانه گچ کار تابان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
و صیمون نیز گفته اند. شهری است از بلاد هند نزدیک دیبل و در آنجا جامعی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
بریانی ساز، گدازندۀ پیه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَیْ یو)
پایان کار و مآل آن. (منتهی الارب) ، عقل و رأی. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) ، گیاه خشک که بعد از سبز شدن خورده شود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صاهور
تصویر صاهور
پارسی تازی گشته شایورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیهوج
تصویر صیهوج
تابان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیور
تصویر صیور
پایان کار و مال آن
فرهنگ لغت هوشیار