جدول جو
جدول جو

معنی صیهم - جستجوی لغت در جدول جو

صیهم(یَ)
رجل صیهم، مرد درشت سطبر سخت و توانا، مرد بسیار سربالادارنده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
صیهم(صی یَ)
رجل صیهم، مرد درشت سطبر سخت و توانا، مرد بسیار سر بالادارنده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صیام
تصویر صیام
روزه گرفتن، روزه داشتن، روزه، [عربی، جمع صائم] صائم
فرهنگ فارسی عمید
از بلاد ختن است. (نزهت القلوب ج 3 ص 258)
لغت نامه دهخدا
(یُ)
جمع واژۀ ایهم و یهماء. (ناظم الاطباء). رجوع به ایهم شود
لغت نامه دهخدا
(صُیْ یَ)
جمع واژۀ صائم. (منتهی الارب). رجوع به صائم شود
لغت نامه دهخدا
(صی یَ)
جمع واژۀ صائم. (منتهی الارب). رجوع به صائم شود
لغت نامه دهخدا
(صی یَ)
سخت و استوار توانای گرداندام. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هََ لَ)
دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروۀ شهرستان سنندج، واقع در 16هزارگزی جنوب خاوری قروه با 1310 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(شَ هََ)
خارپشت نر یا خارپشت نر کلان خاردار. (ناظم الاطباء) (ازیادداشت مؤلف) (آنندراج) (از اقرب الموارد). قنفذ. تشی. ضرب. ضربان. (یادداشت مؤلف). ج، شیاهم. (اقرب الموارد). دلدل. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(صَ قَ)
گنده بوی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
ناحیتی است از سواد بغداد. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صَ هََ)
شدت گرما، مرد درازبالا. (منتهی الارب) ، سنگ سخت. سنگ. (مهذب الاسماء) ، روز گرم. (منتهی الارب). روزی سخت گرم. (مهذب الاسماء) ، جای سخت، زمین هموار و سنگستان و جائی که آفتاب بر آن بحدی تابد که گوشت بر آن بریان توان کرد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ هََ)
سنگ بزرگ، شتر مادۀ استوارخلقت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ هََ)
بیابانی است بین مأرب و حضرموت. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صُیْ یا)
جمع واژۀ صائم. (منتهی الارب). رجوع به صائم شود
لغت نامه دهخدا
(کَ نَ بَ)
روزه داشتن، (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان علامۀ جرجانی) (دهار)،
جمع واژۀ صوم، (غیاث اللغات)، رجوع به صوم شود:
تا نپذیردت ز تو زی خدای
نیست پذیرفته صلاه و صیام،
ناصرخسرو،
نزد خداوند عرش باد مقبول
طاعت خیر تو و صیام و قیامت،
مسعودسعد،
از جسم بهترین حرکاتی صلاه بین
وز نفس بهترین سکناتی صیام دان،
خاقانی،
نی تراهر شب مناجات و قیام
نی ترا در روزه پرهیز و صیام،
مولوی،
، جمع واژۀ صائم، (منتهی الارب)، رجوع به صائم شود،
- عید صیام، عید رمضان، روز اول شوال:
عید قربان بر او مبارک باد
هم بر آنسان که بود عید صیام،
فرخی،
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
کایام گل و یاسمن و عید صیام است،
حافظ،
- ماه صیام، مه صیام، شهر رمضان، ماه رمضان، ماهی که در آن روزه داشتن واجب است مسلمانان را:
گر در مه صیام شودخوانده این مدیح
بر تو بخیر باد مدیح و مه صیام،
سوزنی،
جاهش ز دهر چون مه عید از صف نجوم
ذاتش ز خلق چون شب قدر از مه صیام،
خاقانی،
خجسته باد و مبارک قدوم ماه صیام
بر اولیا و احبای شهریار انام،
نزاری قهستانی
لغت نامه دهخدا
(عَ)
جائی است در ’غور’ از تهامه. و گویند کوهی است در نجدبر طریق یمامه بسوی مکه. و نام آن در شعر جابر بن حنی و ابن السکیت آمده است. رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(غَ هََ)
تاریکی. (منتهی الارب) (آنندراج). ظلمت. غیهب. غیهبان. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ هََ)
از ’ی ه م’، بی خرد و نافهم. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اَیْ یُ هَُ)
کدامیک از ایشان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(صی یَ مَ)
تأنیث صیّهم. رجوع به صیهم شود
لغت نامه دهخدا
(یَ مَ)
تأنیث صیهم. رجوع به صیهم شود
لغت نامه دهخدا
(یَ هََ)
جنون و دیوانگی. (ناظم الاطباء). بیانکی می گوید فارسی است به معنی جنون. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غیهم
تصویر غیهم
تاریکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیام
تصویر صیام
روزه داشتن، امساک از خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیهب
تصویر صیهب
سختی گرما، روز گرم، دراز بالا مرد، سنگناک، زمین داغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیام
تصویر صیام
((ص))
روزه داشتن
فرهنگ فارسی معین