جدول جو
جدول جو

معنی صیصاء - جستجوی لغت در جدول جو

صیصاء
صیص، (منتهی الارب)، غورۀ خرما که آن را دانه نبود، (المعرب ص 217)، دانۀ حنظل بی مغز، (منتهی الارب)، پوست تخم حنظل، (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
تفضیل دادن چیزی را بر چیزی دیگر وخاص کردن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). رجوع به ’خص’ و ’خصیصی’ در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
ناقۀ تنگ فرج. (منتهی الارب). تنگ فرج. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِمْ)
اندرز کردن، (از ’وص ی’) (منتهی الارب) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 23)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
مؤنث اخیص، زن کلان و ضعیف، بزی که یک شاخ وی راست استاده و شاخ دیگر بسرش چسبیده باشد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب).
- عنز خیصاء، ماده بز یک شاخ. (منتهی الارب).
، زنی که یک چشم وی خرد و دیگری کلان باشد، عطیه اندک. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). ج، خیص
لغت نامه دهخدا
(عَ)
شدت سختی و حاجت، و آن مانند ’عوصاء’ است و کمتر به کار رود. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
زمین درشت، سنگ که از وی دیگ سازند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
شهری است در لبنان بر کنار دریا در 45 هزارگزی بیروت و نوزده هزار تن سکنه دارد. یکی از مراکز زراعت و تجارت انواع لیموها است. این شهر را فینیقیها بنا کردند. و در قرنهای 10 تا 13 قبل از میلاد یکی از مراکز مهم بحریه بود. آشوریان این شهر را بسال 840 قبل از میلاد فتح کردند و بسال 677 قبل از میلاد ویران ساختند، آنگاه تحت نفوذ بابلیان و سپس در تصرف ایرانیان درآمد. بسال 333 قبل از میلاد اسکندر آنرا تصرف کرد، سپس سلوکی ها و رومیها و بیزانس ها بر آن شهر حکمفرمائی کردند. بسال 677 میلادی یزید آن را فتح کرد و بسال 1111 میلادی صلیبی ها بر آن دست یافتند. مسلمانان بسال 1291 میلادی آن را بگرفتند و استحکامات آنرا ویران کردند، سپس امیر فخرالدین بنای آنرا تجدید کرد. بسال 1837م. زلزله آنرا خراب ساخت و سلیمان پاشا بنای آنرا تجدید کرد اخیراً بخاطر تأسیس پالایشگاه در ناحیۀ جنوبی آن اهمیتی یافته است. (المنجد فی الادب والعلم). رجوع به قاموس کتاب مقدس شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
نام زنی است که ذوالرمه بدو تشبیب کرده است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
شیص، نوعی از ردی تر خرما، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، صیصاء، معرب از فارسی است که گاهی آنرا شیشاء نیز گویند، و شیصا و شیصه و شیش و صیص به یک معنی است، (از المعرب جوالیقی ذیل ص 217)، رجوع به شیص در همه معانی و دیگر مترادفات کلمه شود، درد دندان، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، درد شکم، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
سفارش کردن، اندرز دادن، پیام فرستادن، سپردن، وحی کردن ، قرار دادن، اندرز دادن، وصیت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایصاء
تصویر ایصاء
وحی کردن، وحی قرار دادن، اندرز دادن، سفارش کردن
فرهنگ فارسی معین