جدول جو
جدول جو

معنی صیدنر - جستجوی لغت در جدول جو

صیدنر
(صَ نَ)
دهی است از دهستان لیریائی بخش پاپی شهرستان خرم آباد، واقع در 17 هزارگزی باختر ایستگاه سپیددشت. کوهستانی، گرمسیری و مالاریائی است. 80تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه سزار. محصول آنجا غلات، حبوبات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صیدنه
تصویر صیدنه
علمی که دربارۀ گیاهان دارویی و خاصیت آن ها بحث می کند، گیاه شناسی، فروش عطر، دارو و گیاهان دارویی، داروفروشی، عطاری، کتاب داروشناسی، صیدنه در عربی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صیدگر
تصویر صیدگر
شکارچی، آنکه پیشه اش شکار کردن جانوران است، قانص، متصیّد، نخجیرگیر، نخجیرگر، صیدبند، شکارگر، حابل، شکارگیر، نخجیروال، صیدافکن، نخجیرزن، نخجیرگان، صیّاد
فرهنگ فارسی عمید
(صَ / صِ گَ)
صیدگیر. شکارچی. صیاد. شکارگر:
صیدگری بود عجب تیزبین
بادیه پیمای و مراحل گزین.
نظامی.
صیدگری دام به صحرا کشید
بر سر ره رخت تمنا کشید.
میرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(صَ دَ نَ)
علم داروشناسی. (منتهی الارب). صیدله. گیاه شناسی. رجوع به صیدله شود
لغت نامه دهخدا
(صَ دَ نَ)
نام کتاب ابوریحان. (منتهی الارب). این کتاب را علی بن عثمان کاشانی ترجمه کرده است. در کشف الظنون نام کتاب را صیدله نوشته است. (کشف الظنون چ 2 استانبول ستون 1434)
لغت نامه دهخدا
(صَ دَ)
کفتار، روباه. (منتهی الارب). نامی است روباه را. (مهذب الاسماء) ، جانورکی است که در زمین خانه سازد و آنرا ناپدید کند، چادر درشت بافت، پادشاه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صیدنه
تصویر صیدنه
گیاه شناسی، دارو فروشی عطاری
فرهنگ لغت هوشیار
جانوران شکاری که گوشت خوردنی ندارند، شاهنما کسی که خود را شاه وا نمود کند، سیم نما سنگ سپید، بویه فروش (عطار) که خود را دارو شناس جا بزند، خرمگس
فرهنگ لغت هوشیار