جمع واژۀ عربی دیدب، دیدبان فارسی است. (یادداشت مؤلف) : نصبوا علی رؤوس الجبال دیادبه و رقباء لیفحص الهلال. (آثارالباقیه ص 57 چ زاخائو). فلما ابصرتنا الدیادبه خرجنا هراباء. (معجم البلدان ج 2 ص 194). رجوع به دیدب شود
جَمعِ واژۀ عربی دیدب، دیدبان فارسی است. (یادداشت مؤلف) : نصبوا علی رؤوس الجبال دیادبه و رقباء لیفحص الهلال. (آثارالباقیه ص 57 چ زاخائو). فلما ابصرتنا الدیادبه خرجنا هراباء. (معجم البلدان ج 2 ص 194). رجوع به دیدب شود
دهی است از دهستان مرکزی بخش آستارا جزء شهرستان اردبیل، واقع در 12 هزارگزی جنوب باختری آستارا، در مسیرشوسۀ اردبیل به آستارا. در جنگل واقع، گرمسیری، مرطوب و مالاریایی است. 287 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و رودخانه. محصول آنجا برنج و ذرت. شغل اهالی تهیۀ زغال و اره کشی است. دبستان دارد. این ده به خلدبرین نیز معروف است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان مرکزی بخش آستارا جزء شهرستان اردبیل، واقع در 12 هزارگزی جنوب باختری آستارا، در مسیرشوسۀ اردبیل به آستارا. در جنگل واقع، گرمسیری، مرطوب و مالاریایی است. 287 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و رودخانه. محصول آنجا برنج و ذرت. شغل اهالی تهیۀ زغال و اره کشی است. دبستان دارد. این ده به خُلدبرین نیز معروف است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون، واقع در 31000 گزی جنوب خاور فهلیان و 25000 گزی شوسۀ کازرون به فهلیان. کوهستانی و هوای آن معتدل و مالاریائی است. 75 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون، واقع در 31000 گزی جنوب خاور فهلیان و 25000 گزی شوسۀ کازرون به فهلیان. کوهستانی و هوای آن معتدل و مالاریائی است. 75 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
میوه که تخم نداشته باشد چون انگور و انار و امثال آن. (آنندراج). بی خسته و بی تخم. کم تخم و کم خسته. (ناظم الاطباء). که دانه و هسته ندارد. که استخوان ندارد. بی تخم. بی استخوان. بی هسته چنانکه انگور بیدانه انجیر بیدانه، اناربیدانه، کشمش بیدانه. (یادداشت مؤلف) : خری سرش ز خرد چون کدوی بیدانه خری شکم ز کدو دانه چون کدو مملو. سوزنی. ، نام نوعی انگورو آن بر دو قسم است، بیدانۀ سپید و بیدانۀ سرخ. (یادداشت مؤلف)
میوه که تخم نداشته باشد چون انگور و انار و امثال آن. (آنندراج). بی خسته و بی تخم. کم تخم و کم خسته. (ناظم الاطباء). که دانه و هسته ندارد. که استخوان ندارد. بی تخم. بی استخوان. بی هسته چنانکه انگور بیدانه انجیر بیدانه، اناربیدانه، کشمش بیدانه. (یادداشت مؤلف) : خری سرش ز خرد چون کدوی بیدانه خری شکم ز کدو دانه چون کدو مملو. سوزنی. ، نام نوعی انگورو آن بر دو قسم است، بیدانۀ سپید و بیدانۀ سرخ. (یادداشت مؤلف)
نام کتاب ابوریحان. (منتهی الارب). این کتاب را علی بن عثمان کاشانی ترجمه کرده است. در کشف الظنون نام کتاب را صیدله نوشته است. (کشف الظنون چ 2 استانبول ستون 1434)
نام کتاب ابوریحان. (منتهی الارب). این کتاب را علی بن عثمان کاشانی ترجمه کرده است. در کشف الظنون نام کتاب را صیدله نوشته است. (کشف الظنون چ 2 استانبول ستون 1434)