جدول جو
جدول جو

معنی صکاک - جستجوی لغت در جدول جو

صکاک
چک نویس، قباله نویس، کسی که قباله های شرعی را بنویسد
تصویری از صکاک
تصویر صکاک
فرهنگ فارسی عمید
صکاک
(صِ)
جمع واژۀ صک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
صکاک
(صُ)
هوا. سکاک بالسین مثله. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
صکاک
(صَکْ کا)
چک نویس. (مهذب الاسماء). کسی که قباله های شرعی نویسد. (غیاث اللغات). قباله نویس
لغت نامه دهخدا
صکاک
چک نویس، کسی که قباله های شرعی نویسد از ریشه پارسی چک نویس چک برات، نامه قباله، جمع اصک صکوک صکاک. یا لیله صک. شب برات شب نیمه شعبان، نوشتن چک را. کسی که قباله های شرعی نویسد قباله نویس چک نویس
فرهنگ لغت هوشیار
صکاک
((صَ کّ))
کسی که قباله های شرعی نویسد، قباله نویس، چک نویس
تصویری از صکاک
تصویر صکاک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سکاک
تصویر سکاک
چاقوساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حکاک
تصویر حکاک
کسی که نوشته یا صورتی را روی نگین یا فلز حک می کند، نگین ساز، مهرساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکاک
تصویر شکاک
کسی که بسیار شک می کند، بسیار شک کننده
فرهنگ فارسی عمید
کسی که بسیار شک و تردید داشته باشد همرده زنجیره گون، خانه های جور، همریخت از پارسی شکدار پر گمان بسیار شک کننده، جمع شکاکین، کسی که منکر حصول علم باشد شکاکیت شکاکین شکاکان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع صک، از ریشه پارسی چک ها چک برات، نامه قباله، جمع اصک صکوک صکاک. یا لیله صک. شب برات شب نیمه شعبان، نوشتن چک را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صکیک
تصویر صکیک
ناتوان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عکه، خنور مسکه مسکه واژه پارسی و همان چربی است که از شیر یا دوغ گیرند و چون گدازند روغن خوراکی پدید آید، خیک های روغن گرمای بی باد
فرهنگ لغت هوشیار
سکه زن ابر پناد (پناد جو)، جای پرتیر دشنه ساز، پولاد گر، پرک زن کارد و چاقو ساز فروشنده کارد و چاقو، آهنگر، کسی که سکه ضرب کند سکه زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چکاک
تصویر چکاک
قسمی انگور نامرغوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکاک
تصویر رکاک
جمع رک، ریزه باران ها، جمع رکیک، ناکسان سست رایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دکاک
تصویر دکاک
جمع دک، ریگستان ها توده ها
فرهنگ لغت هوشیار
حک کننده، سوده گر، بسیار تراشنده، نگین سای مهر ساز مهر کن، نگینه ساز، کننده، سترنده، خراشنده، خارنده، سوز خارش دردی یا سوزشی که از خاراندن اندام پدید آید، خارش انگیز بسیار حک کننده، آنکه شکل یا نوشته ای را بر فلز یا نگین انگشتری حک کند نگین سای مهر کن مهر ساز، دردی که بسبب آن از خاریدن اعضا سوزش بهم رسد، دارویی که موجب تحریک و خارش پوست گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حکاک
تصویر حکاک
((حَ کّ))
کسی که شکل یا نوشته ای را بر فلز یا نگین انگشتری حک کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سکاک
تصویر سکاک
((سَ))
کارد و چاقوساز، آهنگر، کسی که سکه ضرب کند، سکه زن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکاک
تصویر شکاک
((شَ کّ))
بسیار شک کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکاک
تصویر شکاک
دو دل، پرگمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شکاک
تصویر شکاک
Doubting
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شکاک
تصویر شکاک
douteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شکاک
تصویر شکاک
dubbioso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شکاک
تصویر شکاک
संशयवादी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شکاک
تصویر شکاک
twijfelend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شکاک
تصویر شکاک
dudoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شکاک
تصویر شکاک
сомневающийся
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شکاک
تصویر شکاک
duvidoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شکاک
تصویر شکاک
怀疑的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شکاک
تصویر شکاک
wątpiący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شکاک
تصویر شکاک
сумніваючийся
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شکاک
تصویر شکاک
zweifelnd
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شکاک
تصویر شکاک
meragukan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی