جدول جو
جدول جو

معنی صولوکی - جستجوی لغت در جدول جو

صولوکی
ده کوچکی است از دهستان سنگان بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان، واقع در 51 هزارگزی جنوب باختری میرجاوه، کنار راه فرعی میرجاوه به خاش، 35 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُ)
منسوب است به املوک. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
اسم هندی سوس است. (تحفۀ حکیم مؤمن). مهکوکی. مهک. رجوع به مهک شود
لغت نامه دهخدا
نام قدیم بلوکی در زاگرس که میان بغداد و کرمانشاهان کنونی واقع است، (از ترجمه تاریخ ایران سرپرسی سایکس ص 88) (از ایران باستان ج 1 ص 116)، نام ساکنین این نواحی
لغت نامه دهخدا
(ئی یَ)
ده کوچکی است از دهستان اسفندقۀ بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت، واقع در 126 هزارگزی جنوب ساردوئیه و 9 هزارگزی جنوب راه فرعی جیرفت به بافت. 7 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(کُ لَ)
شهری از شهرهای فریجیه و برتلی قریب به نقطۀ اتصال رود کیلوس و میندر و نزدیک شهرهای ’هیراپولیس’ و ’لاودکیه’ واقع بود. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
حسن بن حسین بن احمد الطولونی الحنفی (متولد بسال 832 هجری قمری)، صاحب النزهه السنیه فی اخبار الخلفاء و الملوک المصریه، (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1252)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
شهری است در کشور مکزیک که 53000 تن سکنه و کارخانه های تولید مواد غذائی دارد. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه تولوقه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ضحاک بن زمیل. از راویان حدیث است. (از انساب سمعانی). در تاریخ اسلام، واژه روات به افرادی اطلاق می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) را نقل کرده اند. روات با نقل احادیث، در واقع حافظان سنت نبوی و یک پیوند اصلی میان پیامبر و مسلمانان پس از او هستند. این افراد در فرآیند به دست آوردن و انتشار علم حدیث نقش برجسته ای ایفا کرده و به عنوان منابع معتبر نقل روایت ها شناخته می شوند.
لغت نامه دهخدا
(مَ)
عبودیت. بندگی. بنده وار بودن: چون عاشقی و معشوقی بمیان آمد مالکی و مملوکی برخاست. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
زایانی (مولوداتی) در فرزان، جشنی زنانه منسوب به مولود، منسوب و مربوط به موالید ثلثه، (وز آن اشکال بسیار است که هر یکی را از آن صورتی است کو بدان صورت از جملگی موجودات مولوداتی و امهاتی جداست.)، (فولکلور) میزبانی که نذری کرده است جلسه ای از زنان تشکیل می دهد (مرد حق ورود بجلسه ندارد) و زنی در آن بوعظ می پردازد و داستان عروس قریش را - که در آن عظمت فاطمه دختر پیغمبر تجلی می کند - روایت می نماید. همچنین واعظ شعری می خواند و ترجیع آنرا حاضران مجلس تکرار می کنند. زنان مجلس قطعه نخی را لای قران گذاشته گره زنند و نذر کنند که اگر نذرشان بر آورده شود خودشان مولودی بگیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لولویی
تصویر لولویی
مرواریدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مولودی
تصویر مولودی
منسوب به مولود، گونه ای آواز مذهبی که به ویژه به مناسبت تولد پیامبر اسلام و خاندانش و در ستایش آنان می خوانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
مبتسمٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
Facial
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
facial
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
facciale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
چہرہ سے متعلق
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
лицевой
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
facial
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
обличчя
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
twarzy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
facial
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
ทางใบหน้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
মুখমণ্ডল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
facial
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
uso
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
yüzeysel
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
顔の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
面部的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
얼굴의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
wajah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
चेहरे का
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
gezicht
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از صورتکی
تصویر صورتکی
פנים
دیکشنری فارسی به عبری