جدول جو
جدول جو

معنی صوفیانه - جستجوی لغت در جدول جو

صوفیانه
به طریق صوفیان، به شیوه و روش صوفیان، همچون صوفیان
تصویری از صوفیانه
تصویر صوفیانه
فرهنگ فارسی عمید
صوفیانه
(نَ / نِ)
مانند صوفی. همانند صوفی:
شد درون تا کند تماشائی
صوفیانه برآورد پائی.
نظامی.
رجوع به صوفی و صوفیه شود
لغت نامه دهخدا
صوفیانه
(نَ / نِ)
نام یکی از ضربهای موسیقی است و آن سه ضرب است دیک دک. (مجلۀ موسیقی شمارۀ 5 ص 25 از رسالۀ امیرخان) ، سرانداز. نام آهنگی است. رجوع به ذیل کلمه آهنگ شود
لغت نامه دهخدا
صوفیانه
سوفیانه درویشانه همچون صوفیان به طریق صوفیان: سماع صوفیانه، به شیوه صوفیان: صوفیانه عمل می کند، بحری از اصول موسیقی و آن سه ضربی است، سر انداز
فرهنگ لغت هوشیار
صوفیانه
((یِ))
همچون صوفیان، به شیوه صوفیان
تصویری از صوفیانه
تصویر صوفیانه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوگیانه
تصویر سوگیانه
لباس ماتم، جامۀ عزا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوفشانه
تصویر کوفشانه
بافنده، جولاهه، برای مثال نفرین کنم ز درد فعال زمانه را / کاو کبر داد و مرتبت این کوفشانه را (شاکر - شاعران بی دیوان - ۴۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موریانه
تصویر موریانه
نوعی حشره با آرواره های قوی که به صورت اجتماعی زندگی کرده و از چوب تغذیه می کند
چوب خوٰارک، تافشک، رشمیز، رونجو، ریونجو، لبنگ، دیوک، ارضه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روزیانه
تصویر روزیانه
روزی، رزق و خوراک هرروزه، غذای روزانه، توشه، نصیب، قسمت
فرهنگ فارسی عمید
نام یکی از دهستانهای پنجگانه بخش شبستر شهرستان تبریز، محدود است از شمال به بخش زنوز، از جنوب به بخش اسکو، از خاور به شهرستان تبریز و از باختر به دهستان سیس، آب و هوایش معتدل و سالم و قرای آن عموماً در جلگه واقع و دارای جادۀ شوسه یا ارابه رو میباشد، آب قراء از چشمه سارها و رود صوفیان تأمین میشود، محصولات عمده آنجا غلات، حبوبات، زردآلو، انگور، سیب و بادام است، این دهستان از 16 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده، سکنۀ آن 12220 تن است، قرای عمده آن صوفیان (مرکز دهستان)، سفیدکمر، سرکند، دیزج، نظرلو، ساوالان است، راه آهن تبریز و جلفا و شرفخانه از این دهستان عبور میکند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
ده کوچکی است از دهستان دیلمان بخش سیاهکل دیلمان تابع شهرستان لاهیجان، واقع در جنوب سیاهکل و 4 هزارگزی شمال دیلمان، دارای 42 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
یکی از خانان خیوه است که از حدود 921 تا 1289 هجری قمری حکومت داشتند، رجوع به ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 249 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
تره ای است زرد موی دار خرد. (منتهی الارب). بقله معروفه و هی زغباء قصیره. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
داشوار (گویش تهرانی) همچون لوطیان باصدق و صفا براستی: اما لوطیانه بگو من ارسلانم وجانت را خلاص کن خ
فرهنگ لغت هوشیار
زنگاری که آهن و فولاد را ضایع میکند بطوریکه از صیقل کردن برطرف نشود، حشره ای مانند مورچه که خوراک آن چوب است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موفقانه
تصویر موفقانه
پیروز گرانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخفیانه
تصویر مخفیانه
پنهانی نهانیک بطور مخفی پنهانی: مخفیانه وارد باغ شد
فرهنگ لغت هوشیار
جولاهه بافنده: نفرین کنم ز درد و فغان این زمانه را کوداد کبر و مرتبت این کوفشانه را. (شاکر بخاری رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوفی خانه
تصویر صوفی خانه
محل صوفیان خانقاه رابط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوگیانه
تصویر سوگیانه
لباس ماتم و جامه عزا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوفسانه
تصویر اوفسانه
افسانه و سرگذشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طوطیانه
تصویر طوطیانه
مانند طوطی همچون طوطیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخفیانه
تصویر مخفیانه
((مَ نِ))
پنهانی
فرهنگ فارسی معین
((نِ))
حشره ای است از راسته آرکیپترها که نزدیک به راسته رگ بالان است. موریانه حشره ای است اجتماعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخفیانه
تصویر مخفیانه
پنهانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مخفیانه
تصویر مخفیانه
Secretive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مخفیانه
تصویر مخفیانه
secretif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مخفیانه
تصویر مخفیانه
geheimzinnig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مخفیانه
تصویر مخفیانه
segreto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مخفیانه
تصویر مخفیانه
secreto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مخفیانه
تصویر مخفیانه
secreto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مخفیانه
تصویر مخفیانه
секретний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مخفیانه
تصویر مخفیانه
скрытный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مخفیانه
تصویر مخفیانه
tajemniczy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مخفیانه
تصویر مخفیانه
geheimniskrämerisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مخفیانه
تصویر مخفیانه
गुप्तात्मक
دیکشنری فارسی به هندی