جدول جو
جدول جو

معنی صوتن - جستجوی لغت در جدول جو

صوتن
(صُ وَ تِ)
بخیل. ممسک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هوتن
تصویر هوتن
(پسرانه)
خوش اندام، نیرومند، خوش اندام، نام یکی از متحدان داریوش درحمله به مغان، نام پسر ویشتاسب پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هوتن
تصویر هوتن
خوش قامت، خوش اندام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صوان
تصویر صوان
هرنوع محفظۀ نگه داری اشیا مانند جامه دان یا صندوقچه
فرهنگ فارسی عمید
(صُوْ وا)
جمع واژۀ صائن. رجوع به صائن شود
لغت نامه دهخدا
(شُ تِ)
ناحیه ای در بلژیک (آنورس) ، سکنۀ آن 16900 تن، صنایع آن مکانیکی و نساجی. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(تُ تُ)
قومی از ژرمانی قدیم. آنان با سیمبرها به گل حمله بردند و توسط ماریوس، در اکس - آن - پروانس بسال 102 قبل از میلاد مغلوب و پراکنده شدند. (فرهنگ فارسی معین). منشاء این قوم آشکار نیست، شاید از اقوام آسیائی باشند که دو قرن قبل از میلاد در کنار دریای بالتیک سکونت کردند و با سیمبرها ابتدا گل و سپس ایتالیا را اشغال کردند. در قرن سوم قبل از میلاد پیته آس وجود آنان را در اطراف امبر اطلاع می دهد. در سال 113 قبل از میلاد با سیمبرها برخورد کردند... و در سال 102 قبل از میلاد در حوالی اکس و... بوسیلۀ ماریوس مغلوب و سپس متواری شدند و فقط نامی از آنان باقی مانده است. توچ (= دوچ) که نژاد ژرمن را بدان نامند. (از لاروس قرن بیستم)
لغت نامه دهخدا
(تُ تُ)
تنباکوی چپق و سیگار. (ناظم الاطباء). رجوع به توتون شود
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
هیزم. (شرفنامۀ منیری)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ده مخروبه ای است از بخش اترک شهرستان گنبدقابوس. واقع در سه هزارگزی باختر کرند. در موقع اسکان ایلات چند خانواده از تراکمۀ آتابای در این محل ساکن شده اند و فعلاً در اطراف آن بحالت چادرنشین بسر برده، زمستان به ارتفاعات آتمر میروند. دارای 400 تن سکنه میباشد. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. صنایع دستی زنان قالیچه بافی و نمدمالی است. راه فرعی به کرند دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(صَوْ وا)
جمع واژۀ صوّانه. رجوع بدین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صوان
تصویر صوان
جامه دان، تخته جامه، گنجه، تپنگو (صندوق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
صوتيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
Acoustic, Sonic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
acoustique, sonore
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
acustico, sonico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
ধ্বনিতাত্ত্বিক , ধ্বনি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
акустический , звуковой
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
akustisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
акустичний , звуковий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
akustyczny, dźwiękowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
صوتی، صدا، مربوط به صدا
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
صوتی , صوتی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
เสียง , เสียง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
acústico, sónico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
sauti
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
akustik, sesle ilgili
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
音響の , 音の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
声音的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
אקוסטי , קולני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
acústico, sónico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
akustik, sonik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
ध्वनिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
akoestisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از صوتی
تصویر صوتی
음향의
دیکشنری فارسی به کره ای