جدول جو
جدول جو

معنی صوالغ - جستجوی لغت در جدول جو

صوالغ
(صَ لِ)
جمع واژۀ صالغ. رجوع به صالغ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صواغ
تصویر صواغ
صیّاغ، ریخته گر، سخن پرداز
فرهنگ فارسی عمید
(صَ لِ)
ج صالده. (منتهی الارب). رجوع بدان کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ لِ)
جمع واژۀ صولجان: الدهر یلعب بالوری لعب الصوالج بالکره. (جهانگشای جوینی). رجوع به صولجان و صوالجه شود
لغت نامه دهخدا
(لِ)
گاو و گوسفند که دندان شش سالگی افکنده باشد. (منتهی الارب). گاو شش ساله و پس از این. گویند: صالغ سنه و صالغ سنتین. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(صُوْ وا)
جمع واژۀ صائغ. رجوع به صائغ شود
لغت نامه دهخدا
(صَوْ وا)
زرگر. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) ، ریخته گر. رجوع به صائغ شود، دروغگو. (منتهی الارب). الکذاب و المزور الکلام. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
کوهی است میان احساء و یمامه. (از معجم البلدان) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صواله
تصویر صواله
خرمنریز: زبره کاه پوسته گندم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوالج
تصویر صوالج
جمع صولجان، از پارسی چوگان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صواغ
تصویر صواغ
دروغ پرداز
فرهنگ لغت هوشیار