جمع واژۀ رادفه. (منتهی الارب). جمع واژۀ رادفه و رادوف. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). رجوع به رادفه و رادوف شود. - حروف روادف، ث، خ، ذ، ض، ظ، غ را حروف روادف گویند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به هر یک از حروف مذکور شود
جَمعِ واژۀ رادفه. (منتهی الارب). جَمعِ واژۀ رادفه و رادوف. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). رجوع به رادفه و رادوف شود. - حروف روادف، ث، خ، ذ، ض، ظ، غ را حروف روادف گویند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به هر یک از حروف مذکور شود
جمع واژۀ صافّه. (منتهی الارب). گاوان و اسبان و شتران تیزرو که بر سه پا استند. (غیاث اللغات). رجوع به صافّه شود، گفته اند شترانی که برای قربانی استاده باشند. (غیاث اللغات) ، جمع واژۀ صاف، صف کشنده: پای ظاهر در صف مسجد صواف پای معنی فوق گردون در طواف. مولوی
جَمعِ واژۀ صافَّه. (منتهی الارب). گاوان و اسبان و شتران تیزرو که بر سه پا استند. (غیاث اللغات). رجوع به صافَّه شود، گفته اند شترانی که برای قربانی استاده باشند. (غیاث اللغات) ، جَمعِ واژۀ صاف، صف کشنده: پای ظاهر در صف مسجد صواف پای معنی فوق گردون در طواف. مولوی