جدول جو
جدول جو

معنی صهریج - جستجوی لغت در جدول جو

صهریج
(صِ)
حوض. مغاکی که در آن آب گرد آید. (منتهی الارب). صهری:
در میان قعرها تخریجها
از سوی بی سوی این صهریجها.
مولوی.
، آواز آب. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
صهریج
حوض
تصویری از صهریج
تصویر صهریج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صهروج
تصویر صهروج
خمیری که از آهک و خاکستر درست می کردند و در ساختمان ها خصوصاً در حوض ها، آب انبارها و گرمابه ها برای بند کشی به کار می رفته، ساروج، ساخن، چارو، صاروج
صهوات، جاهای نشستن، جاهای نشستن سوار بر پشت اسب
فرهنگ فارسی عمید
(تَ زَ زُ)
نیک راندن شتر را چنانکه سرگشته گردد از سختی گرما. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بانگ بر سباع زدن. (تاج المصادر بیهقی). بانگ برزدن و زجر کردن سباع را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قال رؤبه: هرج فارتد ارتداد الاکمه. (اقرب الموارد) ، به شارب رسیدن نبیذ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: هرجت النبیذ فلاناً، یعنی دریافت نبیذ فلان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، هرّج فی الحدیث: مزح و اتی ما یضحک منه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
ساروج. صاروج. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) : پس شادروانی عظیم کرد از سنگ و صهروج. (فارسنامۀ ابن بلخی). مانند سنگ از کوه بریدن و گچ و آهک و صهروج و مس... (فارسنامۀ ابن بلخی)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
جمع واژۀ صهریج. رجوع به صهریج شود
لغت نامه دهخدا
(صِ ری ی)
حوض. مغاکی که در آن آب گرد آید. (منتهی الارب). رجوع به المعرب جوالیقی ص 215 سطر 19 صهریج شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صهریح
تصویر صهریح
((صِ))
ساروج، حوض آب، آواز آب
فرهنگ فارسی معین