جدول جو
جدول جو

معنی صهرجه - جستجوی لغت در جدول جو

صهرجه
(صَ رَ جَ)
نام دو قریه است در جانب شمالی قاهره. (معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
صهرجه
(ثَ)
به صاروج برآوردن حوضچه را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
صهرجه
از ریشه پارسی ساروج کردن اندودن با ساروج
تصویری از صهرجه
تصویر صهرجه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهرجه
تصویر بهرجه
بهره ای که از حاصل زراعت عاید مالک یا زارع می شود
فرهنگ فارسی عمید
(مُ صَ رَ جَ)
مصهرج. ساروج کرده شده. گویند: برکه مصهرجه، به صاروج برآورده. (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
باطل و هدر کردن خون کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج). و منه قول ابی محجن لابن ابی وقاص اما اذا بهرجتنی فلااشربها ابداً، یعنی الخمر، ای هدرتنی باسقاط الحد عنی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(دَ رَ جَ)
سیر شتاب. (منتهی الارب) (آنندراج). (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(صِ رَ)
مادرزن و به فارسی خش است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هَِ جَ)
کمان نرم. (منتهی الارب). ج، هرج. (اقرب الموارد) ، نوع. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
بهره مالکانه حق الارض، قسمتی که از حاصل و غیره عاید شود. توضیح این کلمه بصورت (بهرچه) تحریف شده
فرهنگ لغت هوشیار