جدول جو
جدول جو

معنی صهارج - جستجوی لغت در جدول جو

صهارج
(صُ رِ)
حوض. (منتهی الارب). سفالی که آب در آن گرد آید. (منتهی الارب). رجوع به المعرب جوالیقی ص 215 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صَ)
جمع واژۀ صهریج. رجوع به صهریج شود
لغت نامه دهخدا
(صُ رَ)
گداخته از هر چیزی، هر پاره از پیه و مغز استخوان و مغز سر و جز آن، آفتاب پرست. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صُبِ)
پشم که سخت سپید نباشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ رِ)
جمع واژۀ مهرجان: یزهی بجلال مکانه الرتب و المعارج و یزین بکرم وجهه الاعیاد و المهارج. (احمد بن ابراهیم ادیبی خوارزمی)
لغت نامه دهخدا
خمر سرخ است و خمر مایل به سرخی و نیز خمر معصور از عنب سفید را نامند. (فهرست مخزن الادویه). می که با سرخی زند
لغت نامه دهخدا
تصویری از صهاره
تصویر صهاره
گداخته، پاره پیه پاره مغز، آفتاب پرست
فرهنگ لغت هوشیار