جدول جو
جدول جو

معنی صهابج - جستجوی لغت در جدول جو

صهابج
(صُبِ)
پشم که سخت سپید نباشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صُ رِ)
حوض. (منتهی الارب). سفالی که آب در آن گرد آید. (منتهی الارب). رجوع به المعرب جوالیقی ص 215 شود
لغت نامه دهخدا
(صُ بی ی)
جمل صهابی: اصهب اللون، یعنی شتر که سپیدی وی را بسرخی آمیخته باشد، پشم که سپیدی آنرا سرخی آمیخته باشد، چیز بسیار که کم نشده باشد. الوافر الذی لم ینقص. (اقرب الموارد) ، مردی که او را دفتر حساب نبوده باشد. (منتهی الارب). الرجل لادیوان له. (اقرب الموارد) ، چهارپائی که صدقۀ آن نگرفته باشند. (منتهی الارب). النعم لم تأخذ صدقته. (اقرب الموارد) ، سخت از هر چیزی. (منتهی الارب). الشدید. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(صُ)
موضعی است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صُ)
شتر نری است که شتران صهابی را بدان نسبت کنند. (اقرب الموارد). گشنی است که جمل صهابی منسوب است بدان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا