جدول جو
جدول جو

معنی صندح - جستجوی لغت در جدول جو

صندح
(صَ دَ)
سنگ پهناور. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صندل
تصویر صندل
نوعی کفش تابستانی و روباز
چندل، درختچه ای با برگ های نوک تیز گل های سفید خوشه ای کوچک و ریشه های تارمانند که چوب خوش بوی این درخت که برای ساختن اشیای چوبی گران قیمت به کار می رود و در طب و عطرسازی کاربرد دارد، چندن
فرهنگ فارسی عمید
(صَ دُ)
مخفف صندوق که در عربی صندوق و در فارسی بفتح اول متداول است:
دخت ظهور غیب احد احمد
ناموس حق و صندق اسرارش.
ناصرخسرو.
رجوع به صندوق شود
لغت نامه دهخدا
(تَ هََ رُ)
بانگ کردن مرد و خروس و جز آن. (از منتهی الارب). بانگ کردن خر و کلاغ. (تاج المصادر بیهقی). بانگ کردن خروس. (زوزنی). بانگ فاخته. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(صَ دَ)
جای خالی. (منتهی الارب) ، پشتۀ خورد و سخت وسنگین. (منتهی الارب). الاکمه الصغیره الصلبه الحجاره. (قطر المحیط) ، ثمره ای است سرخ تر از عناب. (منتهی الارب) ، سنگی است سیاه پهنا. (منتهی الارب). حجر عریض. (قطر المحیط) ، علم. (قطر المحیط) (منتهی الارب). ج، صدحان
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
جای فراخ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(صَ دَ)
مرد سخت بانگ. (منتهی الارب) ، اسب سخت آواز. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(صَدَ)
نام ناقۀ ذوالرمه است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صِ دِ)
کوهی است در تهامه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صَ دَ)
ده کوچکی از دهستان هیدوج بخش سوران شهرستان سراوان که در 35هزارگزی جنوب خاوری سوران و 15هزارگزی خاور راه سوران به ایرافشان واقع است. دارای 20تن سکنه می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(صَ دَ)
سنگ پهن. (منتهی الارب). الحجر العریض. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(صَ دَ)
جای هموار. (منتهی الارب). زمین هموار. (مهذب الاسماء). زمین سخت. صرداح
لغت نامه دهخدا
(تَ دَحْ حی)
پهن واشدن گوسپند در چراگاه. (تاج المصادر بیهقی). پهن واشدن گوسفند در چرا کردن. (زوزنی). متفرق گشتن گوسفندان از جای خویش از سیری و پری شکم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غُ)
فراخ گردانیدن. (از منتهی الارب) (آنندراج). وسیع کردن. وسعت دادن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صادح
تصویر صادح
آوازه خوان خواننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیدح
تصویر صیدح
بوف کوچ جغد نر
فرهنگ لغت هوشیار
سختی آواز فرکوه بلند ترین کوه در زنجیره کوه ها، پشته خرد، تبر خون (عناب درشت) از گیاهان، سرخ سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ندح
تصویر ندح
بسیاری، فراخی، زمین فراخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندد
تصویر صندد
پر دل، جوانمرد، تیزی کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندل
تصویر صندل
چوب خوشبوی، بهترین آن سرخ یا سپید است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندل
تصویر صندل
((صَ دَ))
نوعی کفش بنددار تابستانی، چندن
فرهنگ فارسی معین
درختی کوچک بومی هند که از قطعات ضخیم چوب آن وسایل چوبی می سازند. نمونه هایی از این گیاه از راه ارتباط با ریشه و حتی ساقه گیاهان گوناگون بخشی از دوره زیستی خود را به حالت انگلی می گذرانند
فرهنگ فارسی معین
اگر در خواب بیند که صندل داشت، دلیل است که مردم مدح و ثنای او گویند. اگر بیند که صندل سفید داشت، دلیل که از بزرگی منفعت بیند. محمد بن سیرین
دیدن صندل به خواب بر سه وجه است. اول: ثنا و آفرین. دوم: خیرو برکت. سوم: جاه و حرمت.
فرهنگ جامع تعبیر خواب