جدول جو
جدول جو

معنی صنبعر - جستجوی لغت در جدول جو

صنبعر
(صِمْ بَ)
بدخوی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صُ ؟)
لقب پدر صردر شاعر معروف است. ابن خلّکان گوید: لان اباه کان یلقب صربعر، لشحه. و معنی لغوی کلمه جمعکننده بعرور (پشکل) است
لغت نامه دهخدا
(صُمْ)
نام دریائی است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صِ قَ)
پینو. (منتهی الارب). اقط. (اقرب الموارد). کشک، پاره ای از صمغ، نون زائد است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ نَ بَ)
درختی است مانا بکنار، نون زائد است. (منتهی الارب). شجر کالسدر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(صِنْ نَ / صِنْ نِ)
باد سرد یا باد سرد در ابر. (منتهی الارب) ، روز دوم از روزهای عجوز. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) ، شدت سرما. (منتهی الارب).
- غداه صنبر، صبح سردو صبح گرم، ضد است. (منتهی الارب) (قطر المحیط) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(صَمْ بَ)
سست و باریک از هر چیزی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَمْ بَ)
کوهی است مذکور در شعر بحتری. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
پا جوش کویک (نخل)، کویک کمبار، باد گرم، باد سرد، نایک که با آن آب نوشند، شیرآب، درمانده: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنبر
تصویر صنبر
باریک و سست، سختی سرما، باد سرد
فرهنگ لغت هوشیار