جدول جو
جدول جو

معنی صملوخ - جستجوی لغت در جدول جو

صملوخ
(صُ)
ریم گوش. (منتهی الارب). خاز گوش. (مهذب الاسماء). وسخ گوش. چرک گوش
لغت نامه دهخدا
صملوخ
گوشزد
تصویری از صملوخ
تصویر صملوخ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سُ)
ریم گوش، آنچه از شاخهای گیاه نصی برآورده شود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صِ)
درون سوراخ گوش، ریم گوش. (منتهی الارب). خاز گوش. (مهذب الاسماء). ج، صمالیخ
لغت نامه دهخدا
(صَ)
داهیه صلوخ، بلای سخت و مهلک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
حیوان که گوش خفته دارد چون مرغ و ماهی و مار. مقابل اذون. حیوان که لالۀ گوش بلند ندارد و آن تمام طیور باشد مقابل اذون: کل صموخ بیوض و کل اذون ولود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
بازماندن گشن از گشنی. (منتهی الارب). ملاخه. (ناظم الاطباء). رجوع به ملاخه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صملاخ
تصویر صملاخ
مغاک گوش، گوشژد ژد گونه زرد رنگی که در مغاک گوش فراهم آید
فرهنگ لغت هوشیار