بیخ گیاه نصی که باریک باشد. (منتهی الارب). صمالیخ النصی ما رق من نبات اصوله. (اقرب الموارد) جمع واژۀ صملاخ و صملوخ. (قطر المحیط). رجوع بدان کلمات شود
بیخ گیاه نصی که باریک باشد. (منتهی الارب). صمالیخ النصی ما رق من نبات اصوله. (اقرب الموارد) جَمعِ واژۀ صِملاخ و صُملوخ. (قطر المحیط). رجوع بدان کلمات شود
کمال با آنکه خود مصدر است و احتیاجی به ’یت’ مصدری ندارد ولی در فارسی استعمال شده. (فرهنگ فارسی معین) : اگر مانند رخسارت گلی در بوستانستی زمین را از کمالیت شرف بر آسمانستی. سعدی. هر چه گفتیم در اوصاف کمالیت او همچنان هیچ نگفتیم که صد چندین است. سعدی. تا مضادتی می توان بود در کمالیت هر دو یا نه. (معیار الصدق نجم الدین دایه، نسخۀ موزۀ بریتانیا بنقل مجتبی مینوی). ماه اگر پیش رخت لاف کمالیت زند کلک را رأس الذنب سازم سزای مه کنم. میرحسین دهلوی (از بهار عجم)
کمال با آنکه خود مصدر است و احتیاجی به ’یت’ مصدری ندارد ولی در فارسی استعمال شده. (فرهنگ فارسی معین) : اگر مانند رخسارت گلی در بوستانستی زمین را از کمالیت شرف بر آسمانستی. سعدی. هر چه گفتیم در اوصاف کمالیت او همچنان هیچ نگفتیم که صد چندین است. سعدی. تا مضادتی می توان بود در کمالیت هر دو یا نه. (معیار الصدق نجم الدین دایه، نسخۀ موزۀ بریتانیا بنقل مجتبی مینوی). ماه اگر پیش رخت لاف کمالیت زند کلک را رأس الذنب سازم سزای مه کنم. میرحسین دهلوی (از بهار عجم)
جمع واژۀ صعلوک. (منتهی الارب) : قرب سه هزار سوار مرد از صعالیک و مفسدان آن طایفه... بقتل آورد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 75). رجوع به صعلوک شود. - خان الصعالیک، موضعی بوده است در سامرا (سرمن رای) که چون یحیی بن هرثمه بن اعین امام هادی علی بن محمد (ع) را بسعایت عبداﷲ بن محمد و به امر متوکل از مدینه به سامرا برد در آن مکان که موضعی ناخوش بود فرود آورد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 96 شود
جَمعِ واژۀ صُعلوک. (منتهی الارب) : قرب سه هزار سوار مرد از صعالیک و مفسدان آن طایفه... بقتل آورد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 75). رجوع به صعلوک شود. - خان الصعالیک، موضعی بوده است در سامرا (سرمن رای) که چون یحیی بن هرثمه بن اعین امام هادی علی بن محمد (ع) را بسعایت عبداﷲ بن محمد و به امر متوکل از مدینه به سامرا برد در آن مکان که موضعی ناخوش بود فرود آورد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 96 شود
شتران تیزرو. (از تاج العروس از صاغانی). برخی گفته اند که این کلمه اسم جمع یا جمع است و مفرد ندارد و برخی بر آنند که مفرد آن املوت یا املیت است و قول اخیر را اهل لغت نپذیرفته اند. (از تاج العروس، ذیل ملت)
شتران تیزرو. (از تاج العروس از صاغانی). برخی گفته اند که این کلمه اسم جمع یا جمع است و مفرد ندارد و برخی بر آنند که مفرد آن املوت یا املیت است و قول اخیر را اهل لغت نپذیرفته اند. (از تاج العروس، ذیل ملت)
به معنی مالیخولیا است که کوفت و خلل دماغی و سودا و خیال خام باشد، (برهان)، مالیخولیا، (ناظم الاطباء)، مخفف مالیخولیا، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مالیخ کاخ پخته بد اندر دماغ خویش زان کاخ خویشتن را گنده دماغ کرد، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و رجوع به مادۀ بعد شود
به معنی مالیخولیا است که کوفت و خلل دماغی و سودا و خیال خام باشد، (برهان)، مالیخولیا، (ناظم الاطباء)، مخفف مالیخولیا، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مالیخ کاخ پخته بد اندر دماغ خویش زان کاخ خویشتن را گنده دماغ کرد، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و رجوع به مادۀ بعد شود
کمال: (هر چه گفتیم در اوصاف کمالیت دوست همچنان هیچ نگفتیم که صد چندین است)، (بدایع) توضیح کمال خود مصدر است و احتیاجی به یت مصدری ندارد ولی در فارسیاستعمال شده
کمال: (هر چه گفتیم در اوصاف کمالیت دوست همچنان هیچ نگفتیم که صد چندین است)، (بدایع) توضیح کمال خود مصدر است و احتیاجی به یت مصدری ندارد ولی در فارسیاستعمال شده