سرشت. طبیعت. طبع. نهاد. خصلت. (ناظم الاطباء). سرشت. طبیعت. (غیاث) (آنندراج) (منتهی الارب). خوی. (مهذب الاسماء) (السامی). در فارسی با خوش، خوب، بد، بی، با و غیره ترکیب می سازد: خوش سلیقه، بدسلیقه، بی سلیقه، کج سلیقه، باسلیقه، کم سلیقه و هم سلیقه. ، ارزن کوفته و اصلاح یافته. ارزن بشیر پخته. (مهذب الاسماء) ، پینو طراثیت آمیخته، تره جوش داده، جای برآمدن تنگ ستور، اثرتنگ در پهلوی ستور، نشان قدم و سم در راه. (منتهی الارب) (آنندراج)
سرشت. طبیعت. طبع. نهاد. خصلت. (ناظم الاطباء). سرشت. طبیعت. (غیاث) (آنندراج) (منتهی الارب). خوی. (مهذب الاسماء) (السامی). در فارسی با خوش، خوب، بد، بی، با و غیره ترکیب می سازد: خوش سلیقه، بدسلیقه، بی سلیقه، کج سلیقه، باسلیقه، کم سلیقه و هم سلیقه. ، ارزن کوفته و اصلاح یافته. ارزن بشیر پخته. (مهذب الاسماء) ، پینو طراثیت آمیخته، تره جوش داده، جای برآمدن تنگ ستور، اثرتنگ در پهلوی ستور، نشان قدم و سم در راه. (منتهی الارب) (آنندراج)
دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 45 هزارگزی شمال خاوری اهواز و 2 هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو اهواز به مسجدسلیمان. دشت، گرمسیر. دارای 150 تن سکنه. آب آن از چاه قریۀ زویر. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه اتومبیل رو دارد. ساکنین از طایفۀ حمید هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 45 هزارگزی شمال خاوری اهواز و 2 هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو اهواز به مسجدسلیمان. دشت، گرمسیر. دارای 150 تن سکنه. آب آن از چاه قریۀ زویر. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه اتومبیل رو دارد. ساکنین از طایفۀ حمید هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
محمد بن احمد بن عبدالله بن قاذویه البزاز، مکنی به ابی الفضل و معروف به ابن العجمی. وی به بغداد رفت و از ابوجعفر محمد بن احمد بن مسلمه المعدل و ابوالحسین احمد بن محمد بن بقور و جز این دو حدیث شنید. به خط وی یافت شد که مولد او به سال 431 هجری قمری به صلیق بوده است و در دوازدهم صفر 511 هجری قمری درگذشت و در تربت مصلی بواسط مدفون است. (معجم البلدان)
محمد بن احمد بن عبدالله بن قاذویه البزاز، مکنی به ابی الفضل و معروف به ابن العجمی. وی به بغداد رفت و از ابوجعفر محمد بن احمد بن مسلمه المعدل و ابوالحسین احمد بن محمد بن بقور و جز این دو حدیث شنید. به خط وی یافت شد که مولد او به سال 431 هجری قمری به صلیق بوده است و در دوازدهم صفر 511 هجری قمری درگذشت و در تربت مصلی بواسط مدفون است. (معجم البلدان)
کابین زن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، شتر که همراه قوم فرستی تا خواربار آورند. (منتهی الارب). شتری که بقصد آوردن خواربار با قومی فرستند در برابر مزد، تا با آن خواربار بیاورند. (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) : علّقت مع فلان علیقه و أرسلت معه علیقه. (منتهی الارب) (تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه). ج، علائق
کابین زن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، شتر که همراه قوم فرستی تا خواربار آورند. (منتهی الارب). شتری که بقصد آوردن خواربار با قومی فرستند در برابر مزد، تا با آن خواربار بیاورند. (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) : علّقت ُ مع فلان علیقه و أرسلت ُ معه علیقه. (منتهی الارب) (تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه). ج، عَلائق