آواز دادن چقماق و آتش ندادن. (منتهی الارب). کندشدن آتش زنه. (تاج المصادر بیهقی). بیرون نامدن آتش آتش زنه. (مصادر زوزنی) ، بخیل گردیدن. (منتهی الارب). ندادن چیزی سائل را. (اقرب الموارد)
آواز دادن چقماق و آتش ندادن. (منتهی الارب). کندشدن آتش زنه. (تاج المصادر بیهقی). بیرون نامدن آتش آتش زنه. (مصادر زوزنی) ، بخیل گردیدن. (منتهی الارب). ندادن چیزی سائل را. (اقرب الموارد)