جدول جو
جدول جو

معنی صقعله - جستجوی لغت در جدول جو

صقعله
(صَ عَلَ)
شربهٌ صقعله، شربت خنک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صَ لَ)
مؤنث صقیل. رجوع به صقیل شود: منطبع شود در رطوبت جلیدی از اشباح و اجسام ملون بمیانجی جسمی شفاف که ایستاده بود از او تا سطوح اجسام صقیله. (چهارمقاله)
لغت نامه دهخدا
(تَ یَسْ سُ)
بانگ کردن تو در گوش دیگری. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ قَ لَ)
جمع واژۀ صاقل است. رجوع به صاقل شود
لغت نامه دهخدا
(صُ عَ)
سپیدی میان سر از جانور. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صِ عَ)
خرمای خشک یا خرمای خشک که در شیر تازۀ تر نهند. (منتهی الارب). خرمای خشک. (مهذب الاسماء). خرمای خشک که اندر شیر تازه نهند و بعضی گویند صقعل خرما و مسکه است که با هم خورند. (از بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا
(صَ لَ)
خرمابن کج که بیخهای شاخ وی خالی از برگ باشد یا خرمابن کژ بی برگ، باریک و خردسر و گردن از مردم و از درخت خرما و از شترمرغ، خرمادۀ پشم ریخته. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صقیله
تصویر صقیله
مونث صقیل: اجسام صقیله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صقاله
تصویر صقاله
چوب بست داربست
فرهنگ لغت هوشیار