جدول جو
جدول جو

معنی صقرات - جستجوی لغت در جدول جو

صقرات
(صُ)
معرب جغرات. یوغورت. ماست ترش. رجوع به صقراط و جغرات شود
لغت نامه دهخدا
صقرات
ترکی تازی گشته از جغرات ماست ماست ترش جغرات یوغورت ماست ترش
تصویری از صقرات
تصویر صقرات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فقرات
تصویر فقرات
فقره ها، رویدادها، موضوع ها، مرتبه ها، موضوعات، مهره های پشت، جمع واژۀ فقره
فرهنگ فارسی عمید
به هم فشار دادن انگشتان شست و وسطی و گذراندن ناگهانی و توام با فشار آن ها از کنار یکدیگر برای ایجاد صدا، بشکن
فرهنگ فارسی عمید
(صَ خَ)
جمع واژۀ صخره. (منتهی الارب). رجوع به صخره شود
لغت نامه دهخدا
(صُ)
معرب جغرات است. ماست ترش. رجوع به صقرات و جغرات شود
لغت نامه دهخدا
(نَ قَ)
فقرات سرود که آن رامی سرایند، هندیان آن را تک گویند و بعضی کری نامند. (غیاث اللغات) (آنندراج). نغمات مرکبند از نقرات و ایقاعات. (از رسائل اخوان الصفا). جمع واژۀ نقره. رجوع به نقره شود: و بر یک سطح دیگر انواع نغمات واصناف اصوات و ایقاع نقرات... نشان کرد. (سندبادنامه ص 65) ، جمع واژۀ نقره. رجوع به نقره شود
لغت نامه دهخدا
(وَ قَ)
جمع واژۀ وقره. آثار و نشانه ها. (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به وقره شود
لغت نامه دهخدا
نام کوهی است، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ صاره
لغت نامه دهخدا
(صُ)
معرب جغرات است یعنی ماست. رجوع به جغرات شود
لغت نامه دهخدا
(بَ قَ)
جمع واژۀ بقره. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). رجوع به بقره شود
لغت نامه دهخدا
(صَ بَ)
شهری است بزمین مهر از اقصای یمن (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(فِ قَ / فِقْ)
جمع واژۀ فقره. (منتهی الارب) (فرهنگ فارسی معین) (اقرب الموارد).
- ستون فقرات، مهره های پشت. (یادداشت مؤلف).
- فقرات توراه، بخش های تورات. آیات آن. (یادداشت مؤلف).
- فقرات ظهر، مهره های پشت و گردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(فَ قَ)
جمع واژۀ فقره. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فقره شود
لغت نامه دهخدا
(شَ قِ)
جمع واژۀ شقره. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شقر شود
لغت نامه دهخدا
از قراء ساوه توابع قم. (تاریخ قم ص 140)
لغت نامه دهخدا
جمع نقره، کوب ها زنش ها نواختن ها جمع نقره: نوازشهای آلت موسیقی با انگشت، ضربها و وزنهای موسیقی. یا آلات ایقاعی نقرات. سازهای ضربی مانند دایره دف تنبک کوس و دهل که با کوبیدن بپوست آنها بصدا در می آیند. یا نقرات غیر لحنیه. ضربها یا وزنهایی بوده است که آواز یا لحنی همراه نداشته است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقرات
تصویر فقرات
مهره های پشت، ستون فقرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صقراط
تصویر صقراط
ترکی تازی گشته ماست ماست ترش جغرات یوغورت ماست ترش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقرات
تصویر بقرات
جمع بقره، گاوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرات
تصویر قرات
مشک ناب فرمشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فقرات
تصویر فقرات
((فِ قَ))
جمع فقره
فرهنگ فارسی معین