نام مرغی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). نام مرغی، و به قول ابن درید معرب از نبطی است. (از المعرب جوالیقی ص 204 و ذیل آن)
نام مرغی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). نام مرغی، و به قول ابن درید معرب از نبطی است. (از المعرب جوالیقی ص 204 و ذیل آن)
از امرای لشکر مغول است. امیر ارغون پس از فراگرفتن خط ایغوری در کودکی بحضور قاآن رفت و قاآن را روزبروز نظر تربیت بدو بیشتر می افتاد درهمان کودکی او را با قبان بهم به ختای فرستاد و یکچندی آنجا بود. (جهانگشای جوینی چ لیدن ج 2 ص 242)
از امرای لشکر مغول است. امیر ارغون پس از فراگرفتن خط ایغوری در کودکی بحضور قاآن رفت و قاآن را روزبروز نظر تربیت بدو بیشتر می افتاد درهمان کودکی او را با قبان بهم به ختای فرستاد و یکچندی آنجا بود. (جهانگشای جوینی چ لیدن ج 2 ص 242)
محمد بن علی مکنی به ابوالعرفان. وی از علمای مصر است و او راست: منظومۀ ’الکافیه الشافیه’ در علم عروض و قافیه، مطبوع حاشیه بر شرح اشمونی بر الفیۀ ابن مالک، مطبوع. اتحاف اهل الاسلام بما یتعلق بالمصطفی و اهل بیته الکرام. اسعاف الراغبین در سیرت نبویه، مطبوع. الرساله الکبری در تفسیر بسمله، مطبوع. رساله الاستعارات و حاشیۀ برشرح رسالۀ عضدیه، مطبوع، و کتابی در علم هیئت، و حاشیه بر شرح عصام بر سمرقندیه و حاشیه بر معانی و بیان سعد تفتازانی و کتب دیگر. (الاعلام زرکلی ج 3 ص 953). و رجوع به ذیل ص 21 از ج 3 بلوغ الارب شود
محمد بن علی مکنی به ابوالعرفان. وی از علمای مصر است و او راست: منظومۀ ’الکافیه الشافیه’ در علم عروض و قافیه، مطبوع حاشیه بر شرح اشمونی بر الفیۀ ابن مالک، مطبوع. اتحاف اهل الاسلام بما یتعلق بالمصطفی و اهل بیته الکرام. اسعاف الراغبین در سیرت نبویه، مطبوع. الرساله الکبری در تفسیر بسمله، مطبوع. رساله الاستعارات و حاشیۀ برشرح رسالۀ عضدیه، مطبوع، و کتابی در علم هیئت، و حاشیه بر شرح عصام بر سمرقندیه و حاشیه بر معانی و بیان سعد تفتازانی و کتب دیگر. (الاعلام زرکلی ج 3 ص 953). و رجوع به ذیل ص 21 از ج 3 بلوغ الارب شود
دهی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز. در 62000 گزی جنوب خاوری اردکان و 1000گزی راه فرعی بیضا به زرقان. جلگه. معتدل و مالاریائی. سکنه 115 تن. آب از چشمه. محصول آنجا غلات، چغندر. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی ایشان گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز. در 62000 گزی جنوب خاوری اردکان و 1000گزی راه فرعی بیضا به زرقان. جلگه. معتدل و مالاریائی. سکنه 115 تن. آب از چشمه. محصول آنجا غلات، چغندر. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی ایشان گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
مصدر به معانی رقبه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مصدر به معنی رقابه. (ناظم الاطباء). چشم داشتن. (المصادر زوزنی) (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). انتظار کردن. (آنندراج). راه نگاه داشتن. (المصادر زوزنی). رجوع به رقابه و رقبه در معنی مصدری شود، نگهبانی کردن چیزی را، رسن در گردن کسی انداختن. (آنندراج)
مصدر به معانی رِقبَه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مصدر به معنی رَقابَه. (ناظم الاطباء). چشم داشتن. (المصادر زوزنی) (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). انتظار کردن. (آنندراج). راه نگاه داشتن. (المصادر زوزنی). رجوع به رقابه و رقبه در معنی مصدری شود، نگهبانی کردن چیزی را، رسن در گردن کسی انداختن. (آنندراج)
نام شهری است. (ناظم الاطباء). شهری است به آذربیجان. (منتهی الارب). این شهر نزدیک تبریز است و میان تبریز و بیلقان واقع شده است. (معجم البلدان) ، شهری است از ارّان و از وی پنبه نیک خیزد. (حدود العالم)
نام شهری است. (ناظم الاطباء). شهری است به آذربیجان. (منتهی الارب). این شهر نزدیک تبریز است و میان تبریز و بیلقان واقع شده است. (معجم البلدان) ، شهری است از ارّان و از وی پنبه نیک خیزد. (حدود العالم)
جمع واژۀ عقاب. (اقرب الموارد). ج ، عقبان که آن جمع عقاب باشد. (از منتهی الارب). رجوع به عقاب شود، جمع واژۀ عقاب که به معنی شکنجه و عذاب است. (غیاث اللغات) (آنندراج)
جَمعِ واژۀ عُقاب. (اقرب الموارد). ج ِ، عُقبان که آن جمع عُقاب باشد. (از منتهی الارب). رجوع به عُقاب شود، جَمعِ واژۀ عِقاب که به معنی شکنجه و عذاب است. (غیاث اللغات) (آنندراج)
پایان کار. (منتهی الارب). عاقبت و سرانجام. (از اقرب الموارد) ، آخر هر چیز: جاء فی عقبان الشهر، او وقتی آمد که همه ماه گذشته بود. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ عقاب. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به عقاب شود
پایان کار. (منتهی الارب). عاقبت و سرانجام. (از اقرب الموارد) ، آخر هر چیز: جاء فی عقبان الشهر، او وقتی آمد که همه ماه گذشته بود. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، جَمعِ واژۀ عُقاب. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به عقاب شود
معاشر همصحبت همنشین یار جمع اصحاب صحاب غ صحابه صحبان صحب، همراه همسفر، خداوند چیزی مالک: صاحب ملک صاحب خانه، وزیر خواجه، عنوانی که در ممالک اطراف ایران به انگلیسیان معنون و سپس بخارجیان داده اند. توضیح این کلمه با بسیاری از کلمات دیگر ترکیب اضافی شود و غالبا به فک اضافه آید. یا صاحب احداث. رئیس نظمیه رئیس شهربانی. یا صاحب جزیره. (اسماعلیان) رئیس دعوت اسماعلیه در هر جزیره. یا صاحب جوزا. عطارد (زیرا برج جوزا خانه اوست)،، جمع صاحب، یاران
معاشر همصحبت همنشین یار جمع اصحاب صحاب غ صحابه صحبان صحب، همراه همسفر، خداوند چیزی مالک: صاحب ملک صاحب خانه، وزیر خواجه، عنوانی که در ممالک اطراف ایران به انگلیسیان معنون و سپس بخارجیان داده اند. توضیح این کلمه با بسیاری از کلمات دیگر ترکیب اضافی شود و غالبا به فک اضافه آید. یا صاحب احداث. رئیس نظمیه رئیس شهربانی. یا صاحب جزیره. (اسماعلیان) رئیس دعوت اسماعلیه در هر جزیره. یا صاحب جوزا. عطارد (زیرا برج جوزا خانه اوست)،، جمع صاحب، یاران