جدول جو
جدول جو

معنی صفاخیزی - جستجوی لغت در جدول جو

صفاخیزی
(صَ)
صفا برخاستن از. طراوت داشتن:
شکرریزی گوشۀ لب مفهم
صفاخیزی موج غبغب مفهم.
ظهوری ترشیزی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صَ)
دهی از دهستان مهربان بخش کبودراهنگ شهرستان همدان. 44هزارگزی شمال باختری قصبۀ کبودرآهنگ و 7هزارگزی شمال خاوری خبرارخی. تپه ماهور. سردسیر. دارای 350 تن سکنه. آب آن از رود خانه گزل ابدال. محصول آنجا غلات دیم. جزئی انگور و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان قالی بافی. راه مالرو است. تابستان از خبرارخی اتومبیل میتوان برد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(صَ یِ)
رجوع به صفائحی شود
لغت نامه دهخدا
(صَ یِ)
شیخ اسماعیل افندی، وی چندی قضاوت تونس داشت. او راست: ایقاظ الاخوان لدسائس الاعدا، و ما یقتضیه حال الزمان که در آن حقیقت ملک و اصناف آن و معنی خلافت و امامت را بیاورده است. این کتاب به سال 1333 در مطبعۀ نظامی استانبول به طبع رسیده است. (معجم المطبوعات ستون 1209)
لغت نامه دهخدا
واخیز،
- فاخیز آمدن، جنبیدن و واخیزیدن، (ناظم الاطباء)،
- ، افتان و خیزان مانند مستان و کودکان حرکت کردن، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صفا خیزی
تصویر صفا خیزی
شادابی دارای طراوت و صفا بودن: طراوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفا خیز
تصویر صفا خیز
شاداب آنکه یا آنچه دارای صفا و طراوت است طری
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به صفایح، طلق یا چیز دیگر که ورقه ورقه باشد: زرنیخ صفایحی عنبر صفایحی
فرهنگ لغت هوشیار