جدول جو
جدول جو

معنی صغواء - جستجوی لغت در جدول جو

صغواء
(صَ)
آفتاب مائل به غروب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِتْ تِ)
گمراه گردانیدن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گمراه کردن. (آنندراج) (از منتخب بنقل غیاث اللغات). بی راه کردن. (تاج المصادر بیهقی) (از المصادر زوزنی). بگمراهی انداختن. (از اقرب الموارد). اضلال کردن. تسویل. (یادداشت بخط مؤلف) : اگر اختیار بدست من بودی و دیگران در اغراء و اغواء قوم سعی ننمودندی هرگز مفارقت جرجان اختیار نکردی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 118).
لغت نامه دهخدا
(صَ)
سنگ سخت تابان. ج، صفوان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صُ غَ)
جمع واژۀ صغیر. (منتهی الارب). رجوع به صغیر شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
صغوی به نقل سکری موضعی است در قول تأبط شرا:
و اذهب صریم نحلن بعدها
صغوا و حلن بالجمیع الحوشبا.
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
گمراهاندن فریفتن از راه تردن گول زدن از راه بردن گمراه کردن بیراه نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شغواء
تصویر شغواء
آله (عقاب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفواء
تصویر صفواء
سنگ تابان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغواء
تصویر اغواء
((اِ))
گمراه کردن، گول زدن
فرهنگ فارسی معین