جدول جو
جدول جو

معنی صغر - جستجوی لغت در جدول جو

صغر
خواری، بیداد ستم خردی کمسالی کوچکی خرد گردیدن، خوار شدن، خردی کوچکی، کمسالی کم سنی مقابل کبر. یا صغر سن. خردی عمر خردسالی. یا صغر سن گرفتن، گرفتن حکم از مراجع رسمی قضائی است مبتنی بر این که شخص را از میزانی که در شناسنامه او قید گردیده به فلان مقدار کمتر است. سپس اداره آمار حکم محکمه را در شناسنامه و سوابق متقاضی ثبت کند. یا صغر نبض. ناقص بودن نبض در درازی و پهنی و بلندی
فرهنگ لغت هوشیار
صغر
((صَ غَ))
خرد گردیدن
تصویری از صغر
تصویر صغر
فرهنگ فارسی معین
صغر
((ص غَ))
کوچک شدن، خوار شدن، کم سالی، خردی، کوچکی
تصویری از صغر
تصویر صغر
فرهنگ فارسی معین
صغر
خردی، کوچکی، کودکی
صغر سنّ: کم سالی، خردسالی
تصویری از صغر
تصویر صغر
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صغری
تصویر صغری
(دخترانه)
مؤنث اصغر، زن کوچک تر و هر شیء مؤنث که کوچک باشد
فرهنگ نامهای ایرانی
مونث اصغر کوچک، زنک زن کوچک مونث اصغر زن کوچکتر، هر چیز کوچک (مونث)، قضیه ایست که اصغر در آن باشد و آن قضیه اول است. مقابل کبری مثلا هر انسان جانور است و هر جانور جسم است. نخستین (هر انسان جانور است) صغری است. مونث اصغر زن کوچکتر، هر چیز کوچک (مونث)، قضیه ایست که اصغر در آن باشد و آن قضیه اول است. مقابل کبری مثلا هر انسان جانور است و هر جانور جسم است. نخستین (هر انسان جانور است) صغری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صغرا
تصویر صغرا
کوچک، کوچک تر، مقابل کبری، در علم منطق قضیۀ کوچک یا قضیۀ اول مثلاً در «هر انسانی حیوان است»، «هر حیوانٍی جسم است»، «پس هر انسانی حیوان است» قضیۀ «هر انسانٍی حیوان است»، صغراست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صغری
تصویر صغری
صغرا، کوچک، کوچک تر، مقابل کبری، در علم منطق قضیۀ کوچک یا قضیۀ اول مثلاً در «هر انسانی حیوان است»، «هر حیوانٍی جسم است»، «پس هر انسانی حیوان است» قضیۀ «هر انسانٍی حیوان است»، صغراست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صغری
تصویر صغری
((صُ را))
زن کوچک تر، هر چیز کوچک، قضیه اول در منطق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصغر
تصویر اصغر
خردتر، کوچکتر، حقیرتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصغر
تصویر اصغر
(پسرانه)
کوچک تر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تصغر
تصویر تصغر
کهانش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصغر
تصویر اصغر
صغیرتر، کوچک تر، خردتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصغر
تصویر مصغر
در دستور زبان کلمه ای که علامت تصغیر (ک، چه، و) به آن افزوده باشند مانند پسرک، دریاچه، دخترو، تصغیر شده، کوچک شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصغر
تصویر مصغر
کوچک شده، تصغیر شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصغر
تصویر اصغر
((اَ غَ))
خردتر، کوچکتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصغر
تصویر مصغر
((مُ صَ غَّ))
تصغیر شده، کوچک شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صغر سن گرفتن
تصویر صغر سن گرفتن
کم کردن سال در شناسنامه کمسالگی گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صغر سن
تصویر صغر سن
خرد سالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صغر جق
تصویر صغر جق
ترکی سوبدی سار از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صغر سن
تصویر صغر سن
کم سالی، خردسالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آغر
تصویر آغر
رود خشک که سیلاب از آن قطع شده و جای جای آب ایستاده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفر
تصویر صفر
(پسرانه)
نام ماه دوم از سال قمری، نام کوهی در نزدیکی مدینه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صفر
تصویر صفر
زفر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صبر
تصویر صبر
شکیب، شکیبایی، بردباری، درنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثغر
تصویر ثغر
دندانهای جلو دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جغر
تصویر جغر
قورباغه، وزغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چغر
تصویر چغر
التفات نمودن و پرسیدن احوال کسی، التفات نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغر
تصویر تغر
ممرز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سغر
تصویر سغر
خارپشت کلان را گویند که خارهای خود را چون تیراندازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شغر
تصویر شغر
لنگ هوا کردن: در گای، بیرون راندن، تهی ماندن، کاهش، پراکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاغر
تصویر صاغر
مرد راضی، به ستم و خواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صار
تصویر صار
سایه دار پر شاخ و برگ: درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحر
تصویر صحر
پختن به جوش آوردن سرخابی از رنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفر
تصویر صفر
خالی و تهی، مرد بی چیز ماه دومین از ماههای عربی پس از محرم
فرهنگ لغت هوشیار