جدول جو
جدول جو

معنی صربخه - جستجوی لغت در جدول جو

صربخه
(صَ بَ خَ)
سبکی. چالاکی. (منتهی الارب). الخفه و الترق. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ نَبْ بی)
خفیف و سبک بودن. (تاج المصادر بیهقی) (اقرب الموارد). خفت و سبکی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، در نیمروز به جایی شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، نرم راه رفتن. (اقرب الموارد). رفتار نرم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ غَ غُ)
تن دادن کبوتر ذکر خود را و رام گردیدن برای سفاد. (از منتهی الارب) ، پست و خم کردن مرد پشت خود را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، خوار گردیدن. (از منتهی الارب). دربحه
لغت نامه دهخدا
(صَرْ را خَ)
لوف الحیه است. (تحفۀ حکیم مؤمن). برای آن لوف را صراخه گویند که بزعم قدما در روز مهرگان آوازی کند که هر که شنود در آن سال بمیرد (بر طبق عقاید ایرانیان باستان). رجوع به لوف الحیه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ خَ)
زمین شوره است. رجوع به صبخه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ بَ خَ)
زمین شوره. ج، صباخ. (منتهی الارب). رجوع به کلمه ذیل شود
لغت نامه دهخدا
(صَ رَ بَ)
گیاه نیکو و برگزیده. (منتهی الارب، چیزی است بمقدار سر گربه و در آن چیزی مانند دوشاب میباشد آن را میکنند و می خورند. (منتهی الارب) (آنندراج). چیزی است بمقدار سر گربه که در آن مایعی است مانند دوشاب آن را مکیده میخورند. (ناظم الاطباء). ج، صرب، شیر ترش. (مهذب الاسماء)
رجوع به صربه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ بَ)
جایگاهی است در شعر
لغت نامه دهخدا
تصویری از صرخه
تصویر صرخه
افغان و بانگ، فریاد کردن، بانگ نماز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبخه
تصویر صبخه
زمین شوره
فرهنگ لغت هوشیار