جدول جو
جدول جو

معنی صرائق - جستجوی لغت در جدول جو

صرائق
(صَ ءِ)
جمع واژۀ صریقه. (منتهی الارب). رجوع به صریقه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ ءِ)
جمع واژۀ بریقه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). وآن شیر است که بر آن پیه یا قدری روغن ریخته باشند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به بریقه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ ءِ)
جمع واژۀ خریق. رجوع به خریق در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ ءِ)
جمع واژۀ ترقوه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(صَ ءِ)
جمع واژۀ صارّه. (منتهی الارب). رجوع به صارّه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ ءِ)
جمع واژۀ صریده است. (منتهی الارب). رجوع به صریده شود
لغت نامه دهخدا
(صَ ءِ)
جمع واژۀ صریح. (منتهی الارب). رجوع به صریح شود
لغت نامه دهخدا
(صَ یِ)
رجوع به صرائق شود
لغت نامه دهخدا
(صَ ءِ)
جمع واژۀ صفیقه. (منتهی الارب). رجوع بدان لغت شود
لغت نامه دهخدا
(صَ ءِ)
جمع واژۀ صفوق. (منتهی الارب). رجوع بدان لغت شود
لغت نامه دهخدا
(صَ ءِ)
جمع واژۀ صلیقه. (منتهی الارب). گوشت بریان پخته. رجوع به صلیقه شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
نعت فاعلی از صیق. چفسنده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طرائق
تصویر طرائق
جمع طریقه، راه ها روش ها جمع طریق راهها وجوه، روشها مسالک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرائق
تصویر فرائق
پارسی تازی گشته فراته (باسدق باسلق ترکی) از خوردنی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رائق
تصویر رائق
ناشتا، ناب، پالوده
فرهنگ لغت هوشیار