جدول جو
جدول جو

معنی صذوم - جستجوی لغت در جدول جو

صذوم
(صَ)
شهری است بحمص، لغتی است در سذوم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صوم
تصویر صوم
روزه گرفتن، روزه
فرهنگ فارسی عمید
(خَ)
برنده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس). سیف خذوم، شمشیر که زود برد، شتابنده. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). (از آنندراج). منه: ظلیم خذوم، شترمرغ شتابنده
لغت نامه دهخدا
(سَ)
شهری است بحمص. (منتهی الارب). رجوع به سدوم شود، گاه از سدوم قاضی سذوم مقصود است:
آن روز هیچ حکم نباشد مگر بعدل
ایزد سذوم را نسپرده ست حاکمی.
ناصرخسرو.
رجوع به سدوم شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
سائل و روان از هر چیزی. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، عظم رذوم، استخوان که مغز آن روان باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). استخوان که مغز و چربش آن جاری و روان باشد. ج، رذم، رذم. (از اقرب الموارد) ، جفنه رذوم، کاسۀ پر که آب و مانند آن از سرش بیرون آید. ج، رذم، رذم. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از آنندراج). کاسۀ پر که مایع از کنار آن بیرون ریزد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
تیغ برّان، مردتوانا، ناقه که وارد حوض نشود تا که خالی نگردد، نیک برنده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(وُ)
جمع واژۀ وذم. (المنجد) (از اقرب الموارد). رجوع به وذم شود
لغت نامه دهخدا
(صُوْ وَ)
جمع واژۀ صائم. رجوع بصائم شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رذوم
تصویر رذوم
روان، لبریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صروم
تصویر صروم
تیغ بران، کاربر: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذوم
تصویر قذوم
بخشنده: مرد، پر آب: چاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذوم
تصویر لذوم
آزمند تشنه چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوم
تصویر صوم
باز ایستادن از خوردن، روزه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوم
تصویر صوم
((صَ))
روزه گرفتن، روزه
فرهنگ فارسی معین
روزه، روزه داری
فرهنگ واژه مترادف متضاد