جدول جو
جدول جو

معنی صخاه - جستجوی لغت در جدول جو

صخاه
(صَ)
چرک، تره ای است. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صخره
تصویر صخره
سنگ بزرگ و سخت
صخرۀ صما: سنگ سخت، برای مثال حاجت موری به علم غیب بداند / در بن چاهی به زیر صخرۀ صما (سعدی۲ - ۳۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
(صَ بَ)
مهرۀ حب و بغض. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
آماسیدگی استخوان از گزیدگی یا کوفتگی که اثر آن باقی باشد، داهیه. بلا. (منتهی الارب). و رجوع به صاخ شود
لغت نامه دهخدا
(صاخْ خَ)
آواز سخت که گوش را کر کند، قیامت، بلا و سختی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
دعاء.
لغت نامه دهخدا
(صَ)
واحد صفا است. (منتهی الارب). رجوع به صفا شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
سنگ سخت تابان که هیچ نرویاند و منه المثل: لاتندی صفاته، یعنی نمی تراود سنگ او. صفوات و صفا جمع واژۀ صفا و صفی ّ. و صفی جج. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
یاقوت آرد: صراه دو نهر است به بغداد، صراه کبری و صراه صغری و من (یاقوت) جز یکی را نشناسم و آن نهری است که از نهر عیسی از بلدی که آن را محول نامند گرفته میشود و بین آن بلد و بغداد یک فرسنگ است و ضیاع بادوریا را سیراب کند و از آن نهرها جدا شود تا آنکه به بغداد رسد و از قنطرۀ عباس و صبیبات و رحاالبطریق وعتیقه و جدیده بگذرد و بدجله ریزد و اکنون جز قنطرۀ عتیقه و جدیده بر آن نمانده است و از صراه نهری برده اند که آن را خندق طاهر بن حسین گویند اول آن اسفل از فوهه صراه است که از جانب حربیه گرد بغداد گردد وبر آن قنطرۀ باب الحرب است و از پیش باب البصره بدجله ریزد و اهل اثر گویند صراه عظمی را بنوساسان کندند، از آن پس که نبطی ها را براندند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
ناقه ای است که آن را نادوشیده باشند تا بزرگ پستان و پرشیر نماید. (منتهی الارب) ، نطفهٌصراه، نطفۀ محبوس و بازداشته شده. (منتهی الارب)
آب ایستاده
لغت نامه دهخدا
(صَ ءَ)
چرک. ریم، تره ای است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَخْ خا)
مرد با بانگ و فریاد. (منتهی الارب) ، خروشان: نهری صخاب و جوئی پرآب یافتند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 355) ، مرد درشت آواز پلیدزبان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَخْ خا بَ)
تأنیث صخاب. زن با بانگ و فریاد. (منتهی الارب). زن بلندآواز. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(صَ خِ بَ)
تأنیث صخب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صُ خُبْ بَ)
زن با بانگ و فریاد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ رَ)
از اقالیم اکشونیه است به اندلس. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صُ)
جمع واژۀ صابی. (منتهی الارب). رجوع به صابئین شود
لغت نامه دهخدا
(صَ رَ)
سنگ بزرگ سخت. (منتهی الارب). سنگ بزرگ و سخت. (مهذب الاسماء). سنگ. (ترجمان علامۀ جرجانی). سنگ بزرگ. (غیاث اللغات). خرسنگ. تخته سنگ. گران سنگ. رضمه جلمد. لر:
چو کوشم نهم بر سر سدره پای
چو خواهم کنم در دل صخره جای.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(صَخْ خَ)
آواز سنگ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ رَ)
سنگی است در بیت المقدس و آن را صخرۀ صمّاء نیز گویند. (غیاث اللغات). سنگی است در بیت المقدس مانند حجرالاسود مکه، مزار است و چون حجرین گویند مراد آن صخره و حجرالاسود است. رجوع به فهرست سفرنامۀ ناصرخسرو و رجوع به نزهه القلوب ج 3 ص 17 شود.
این پرده گرنه صخرۀ کعبه است پس چرا
لب های عرشیان همه بوسه ستان اوست.
خاقانی.
آستان حضرتش را از شرف
صخره و محراب اقصی دیده ام.
خاقانی.
به بیت المقدس و اقصی و صخره
بتقدیسات انصار و شلیخا.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(صَ رَ)
وی خواهر حصین عمری است که از فتاکان بود و با کمک اخینس جهنی، مردی بازرگان از مردم کنده را بکشتند و مال او را قسمت کردند، سپس اخینس حصین را بفریفت و او را بکشت. چون دیری بگذشت و از حصین خبری بازنیامد صخره خبر وی از همسایگان خود مراح وجرم بپرسید و چون اخینس این بشنید گفت:
... کصخره اذ تسائل فی مراح
و فی جرم و علمهما ظنون
تسائل عن حصین کل رکب
و عند جهینه الخبرالیقین.
(عیون الانباء ج 1 ص 182)
لغت نامه دهخدا
(صَ رَ)
از اقالیم اکشونیه اندلس
لغت نامه دهخدا
تصویری از صاخه
تصویر صاخه
کبودی داغ کوفتگی، آسیب غریو فریاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخار
تصویر صخار
جمع صخره، خرسنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخره
تصویر صخره
سنگ بزرگ سخت، تخته سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صداه
تصویر صداه
زنگاری از رنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
صلات درفارسی: نماز، نیایش، کنشت، جمع صله، نورهان ها پا رنج ها نماز. توضیح یکی از فروع دین اسلام که اعظم عبادات محسوب می شد و آن را عمود دین گفته اند، دعای بنده به سوی خداوند، رحمت و بخشایش حق تعالی، جمع صلوات. دعا، رحمت، استغفار و گفته اند صلاه از خداوند رحمت است و از ملائکه آمرزش خواستن و از مومنین دعا و از سایر موجودات تسبیح بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخره
تصویر صخره
((صَ رِ))
سنگ بزرگ و سخت
فرهنگ فارسی معین
تخته سنگ، سنگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
صخره 1ـ دیدن صخره در خواب، نشانه آن است که ناراحتی و اندوه در زندگی شما راه خواهد یافت، و با اختلاف و مشاجراتی همیشگی روبرو خواهید بود. 2ـ بالا رفتن از صخره ای که شیب تندی دارد، علامت آن است که خواهید کوشید از محیطهای یأس آور بگریزید.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
طلبکار
فرهنگ گویش مازندرانی