جدول جو
جدول جو

معنی صحیحه - جستجوی لغت در جدول جو

صحیحه
(صَ حَ)
تأنیث صحیح. رجوع به صحیح شود
لغت نامه دهخدا
صحیحه
مونث صحیح: درست مونث صحیح: عقیده صحیحه
تصویری از صحیحه
تصویر صحیحه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صیحه
تصویر صیحه
بانگ کردن، فریاد کردن، آواز بلند، بانگ، نعره، فریاد، عذاب
صیحه زدن (کشیدن): بانگ کردن، بانگ زدن، فریاد کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صحیح
تصویر صحیح
تندرست، سالم، کنایه از بی عیب و نقص، درست، فاقد اشتباه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صحیفه
تصویر صحیفه
کتاب کوچک، ورق کتاب، نامه، روزنامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صفیحه
تصویر صفیحه
شمشیر پهن، سنگ پهن، روی هر چیز پهن
فرهنگ فارسی عمید
(صَ حَ)
بامداد. (منتهی الارب) (دهار) (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اُ حَ حَ)
از اعلام مردان عرب است. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(صَ حَ)
وی زوجه مستنصر بالله حکم بن عبدالرحمن نهمین خلیفه از خلفای اموی اندلس است که با مهارت در علوم و ادب و سیاست و هنگام خلافت شوهر خویش نفوذ و اقتدار فراوان داشت و چون شوهر وی درگذشت فرزند او المؤید بالله خردسال بود و صبیحه تا مدتی بنیابت از وی تمام امور کشور را در دست داشت و بر اثر مساعی حاجب خود محمد بن عبدالله بن ابی عامر ممالک خویش را وسعت داد و شأن و شکوه دولت اسلامی اندلس را بیفزود و به سال 398 هجری قمری درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(صَ حَ)
تأنیث صبیح. و رجوع بدان لغت شود
لغت نامه دهخدا
(یِ حَ)
رجوع به صائحه... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ حی حَ)
تشنگی.
لغت نامه دهخدا
(صَ حَ)
موضعی است در بلاد بنی اسد. عبید بن ابرص گوید:
لیس رسم علی الدفین یبالی
فلوی ذروه فجنبی ذیال
فالمروات فالصفیحه قفر
کل قفر و روضه محلال.
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صَ حَ)
تأنیث صریح. خالص و بی آمیغ. (منتهی الارب). رجوع به صریح شود
لغت نامه دهخدا
(صَ حَ)
شمشیر پهناور، روی پهن از هر چیزی، تختۀ در، سنگ پهن. (منتهی الارب).
- صفیحه الوجه، پوست (روی) . (منتهی الارب). ج، صفایح.
، هر یک از هشت استخوان که جمجمه مرکب از آن است و آن را قبیله نیز گویند، مقصود از آن در علم اسطرلاب جسمی است که محیط باشد به او دو دائرۀ متساویۀ متوازیه و سطحی که واصل باشد میان دو محیط این دو دایره و صفیحه که بر آن آفاق اقالیم سبعه نوشته باشند آن را صفیحۀ آفاقی نامند چنانکه عبدالعلی بیرجندی در شرح بیست باب ذکر کرده است. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(شَ حَ)
زن شحیح. حریص و بخیل. (از اقرب الموارد) ، شتر کم شیر. ج، شحائح (کذا) فی النسخه المصححه من القاموس
لغت نامه دهخدا
(تَ حَ/ حِ)
نظر و ملاحظه و تفتیش. (ناظم الاطباء).
- داغ تصحیحه، جایی که اسبهای سپاهی را داغ کنند. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(صَ رَ)
شیری که آن را جوشانیده روغن بر آن ریخته باشند. (منتهی الارب). شیر به آتش گرم شده و سوخته. (مهذب الاسماء) ، طعامی که از شیر و آرد سازند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صحیه
تصویر صحیه
مونث صحی، بهداری (اداره) : صحیه مدارس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحیح
تصویر صحیح
درست، تندرست، پاک از عیب، سالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیحه
تصویر صیحه
آواز بلند حسب طاقت، فریاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صایحه
تصویر صایحه
مونث صایح، گریه و ماتم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبیحه
تصویر صبیحه
سپید گون سپید رنگ، بامداد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صریحه
تصویر صریحه
مونث صریح بی آمیغ، آشکار
فرهنگ لغت هوشیار
رویه پهن، دشنه پهن، پوست پوسته، آوند آهنی، تخت پهن و هموار تخته شمشیر پهناور، روی پهن از هر چیزی، سنگ پهن، پوست (صورت)، هر یک از هشت استخوان که جمجمه مرکب از آنهاست قبیله، (اسطرلاب) جسمی که محیط باشد با دو دایره متساوی و متوازی و سطحی که واصل باشد میان دو محیط این دو دایره و صحفه ای که بر آن آفاق اقالیم سبعه نوشته باشند آن را صفیحه آفاقی نامند، جمع صفایح (صفائح)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحیفه
تصویر صحیفه
نامه، کتاب، دفتر، مصحف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصحیحه
تصویر تصحیحه
نظر وملاحظه نمودن و تفتیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحیفه
تصویر صحیفه
((صَ فَ یا فِ))
نامه، کتاب، ورق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صفیحه
تصویر صفیحه
((صَ حَ))
شمشیر پهناور، سنگ پهن، روی پهن هر چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صیحه
تصویر صیحه
((صَ حَ))
بانگ، فریاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صحیح
تصویر صحیح
((صَ))
تندرست، سالم، بی عیب، درست، مطابق با حقیقت یا واقعیت، صفر و اعداد مثبت و منفی که جزء اعشاری نداشته باشند، نام هر یک از کتاب های شش گانه اهل تسنن که در برگیرنده احادیث اسلامی است، صحیح بخاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صحیح
تصویر صحیح
درست
فرهنگ واژه فارسی سره
دفتر، رساله، کتاب، مصحف، نامه، ورق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اگر بیند که بر صحیفه چیزی نوشت، دلیل که میراث یابد اگر چیزی ننوشت، دلیل است میراث طلبد و فائده نرسد.
- محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از صحیح
تصویر صحیح
Correct, Proper, TRUE
دیکشنری فارسی به انگلیسی