جدول جو
جدول جو

معنی صبیحیون - جستجوی لغت در جدول جو

صبیحیون
(صَ حی یو)
بطنی از زریق اند. (صبح الاعشی ج 1 ص 323)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیلیون
تصویر بیلیون
عددی معادل ۱۰۹، میلیارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طبیعیون
تصویر طبیعیون
علمای علوم طبیعی
فرهنگ فارسی عمید
(لَ دی یو)
بطنی از هلیامالک. (صبح الاعشی ج 1 ص 332)
لغت نامه دهخدا
(ذَ حَ)
تثنیۀ ذبیح. و منه الحدیث: انا ابن الذبیحین، یعنی از نسل اسماعیل ذبیح اﷲ و فرزند بلافصل عبدالله بن عبدالمطلب. رجوع به عبدالله بن عبدالمطلب شود
لغت نامه دهخدا
(لیُنْ)
در بعضی ممالک (از جمله ایران، امریکا وتا چندی پیش در فرانسه) مترادف میلیارد یعنی هزارمیلیون، و در بعضی دیگر (از جمله انگلستان، آلمان و فعلاً در فرانسه) بمعنی یک میلیون میلیون میباشد، در فارسی نیز می نویسند: بیلین. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
حشیشهالسعال، فیخیون، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
به لغت یونانی دوائی است که آن را به فارسی شیتره گویند و معرب آن شیطرج است و به تعریب اشتهار دارد و به عربی عصاب خوانند و درددندان را بغایت نافع است. (برهان). لبیرون. لبیدون. رجوع به ابن البیطار در شرح کلمه ذنب الخروف شود
لغت نامه دهخدا
(زَبی بی یو)
ابراهیم بن عبدالله عسکری و چند تن دیگر از راویان را که منسوب به فروختن زبیب اند محدثون زبیبیون و هر یک از آنان را زبیبی گویند. رجوع به منتهی الارب، تاج العروس، شرح قاموس و انساب سمعانی شود
لغت نامه دهخدا
(طَ حی یو)
بطنی از رزیق است. (صبح الاعشی ج 1 ص 323)
لغت نامه دهخدا
(طَعی یو)
جمع واژۀ طبیعی (در حال رفع). علمای علم طبیعی. رجوع به طبیعی و ضحی الاسلام ج 3 ص 135 شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
مفرد آن صبوحی، منسوب به صبوح. صبوحی خورندگان:
گرچه صبوح فوت شد کوش که پیش از آفتاب
زآن می آفتاب وش یاد صبوحیان کنی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(صَیْ یو)
جمع واژۀ صیفی
لغت نامه دهخدا
جمع طبیعی، کیانیان منسوب به طبیعت مربوط به طبیعت آن چه به طبیعت اختصاص دارد، جبلی ذاتی فطری مقابل صناعی مصنوعی عملی ساختگی، مخلوق مقابل مصنوع، امری که مقتضای طبع باشد چیزی که مسند با ذات شی باشد، یا امور طبیعی. آثار و حرکات و زمانیات و مکان و کلیه اموری که مربوط به ماده و مادیات است. یا تاریخ طبیعی. علوم طبیعی طبیعیات. یا حرارت طبیعی. حرارت غریزی. یا حکمت (علم فن) طبیعی. یکی از شعب حکمت نظری. و آن علم به احوال اجسام طبیعی بحث می کند و موضوع آن جسم است و اصول آن هشت است: سماع طبیعی یا سمع الکیان، سما و عالم - کون و فساد، آثار علویه، معادن، نبات، حیوان، علم نفس. یا عالم طبیعی. طبیعی دان. یاعلوم طبیعی. دانشهایی که از پیدایش و زندگی جمادات نباتات و حیوانات بحث می کنند، کسی که حوادث جهان را منسوب به طبیعت می داند و قایل به نیرویی ما فوق طبیعت نباشد، عالم علم طبیعی طبیعی دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیلیون
تصویر بیلیون
هزار ملیون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحیحین
تصویر صحیحین
صحیح درحالت نصبی و جری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسیحیون
تصویر مسیحیون
جمع مسیحی در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبیذیون
تصویر لبیذیون
یونانی تازی گشته شیتره از گیاهان شیتره از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیلیون
تصویر بیلیون
عددی معادل هزارمیلیون
فرهنگ فارسی معین