صاحب مجمل التواریخ والقصص گوید نام زنی است از نژاد پیغامبران در دوران آشفتگی قوم بنی اسرائیل. (مجمل التواریخ و القصص ص 141). اما در مآخذ تاریخی و ازآن جمله تاریخ طبری نام وی بصورتهای دبورا و دلوان و دیوار ضبط شده است و صورت صحیح کلمه معلوم نیست
صاحب مجمل التواریخ والقصص گوید نام زنی است از نژاد پیغامبران در دوران آشفتگی قوم بنی اسرائیل. (مجمل التواریخ و القصص ص 141). اما در مآخذ تاریخی و ازآن جمله تاریخ طبری نام وی بصورتهای دبورا و دلوان و دیوار ضبط شده است و صورت صحیح کلمه معلوم نیست
دهی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز. در 62000 گزی جنوب خاوری اردکان و 1000گزی راه فرعی بیضا به زرقان. جلگه. معتدل و مالاریائی. سکنه 115 تن. آب از چشمه. محصول آنجا غلات، چغندر. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی ایشان گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز. در 62000 گزی جنوب خاوری اردکان و 1000گزی راه فرعی بیضا به زرقان. جلگه. معتدل و مالاریائی. سکنه 115 تن. آب از چشمه. محصول آنجا غلات، چغندر. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی ایشان گلیم بافی است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
ابن ادریس ابراهیم بن عبدالرحمان بن عیسی التجیبی مکنی به ابی بکر. یاقوت آرد: وی ادیبی کاتب و شاعری سریعالخاطر بود. او از پدرخود و از قاضی ابن ادریس و ابن غلیون و ابوالولیدبن رشد فرا گرفت. او یکی از افاضل ادباء معاصر اندلس است. تولد وی به سال 560 بود و به سال 598 به مرسیه درگذشت، و سن او به چهل سال نرسیده بود. او راست: کتاب زادالمسافر و رحلته، العاجله در دو مجلد که طرفی از نثر و نظم وی در این دو کتاب آمده است. از اوست: قد کان لی قلباً فلما فارقوا سوّی جناحاً للغرام وطارا و جرت سحاب للدموع فأوقدت بین الجوانح لوعه و اوارا و من العجائب ان فیض مدامعی ماء و یثمرفی ضلوعی نارا. (معجم الادباء چ مارگلیوث ج 4 ص 269). و رجوع به فوات الوفیات ج 1 ص 193 شود. در کشف الظنون نویسد او راست: بدایه المتحیره و عجاله المتوفره. و رجوع به تجیبی شود
ابن ادریس ابراهیم بن عبدالرحمان بن عیسی التجیبی مکنی به ابی بکر. یاقوت آرد: وی ادیبی کاتب و شاعری سریعالخاطر بود. او از پدرخود و از قاضی ابن ادریس و ابن غلیون و ابوالولیدبن رشد فرا گرفت. او یکی از افاضل ادباء معاصر اندلس است. تولد وی به سال 560 بود و به سال 598 به مرسیه درگذشت، و سن او به چهل سال نرسیده بود. او راست: کتاب زادالمسافر و رحلته، العاجله در دو مجلد که طرفی از نثر و نظم وی در این دو کتاب آمده است. از اوست: قد کان لی قلباً فلما فارقوا سوّی جناحاً للغرام وطارا و جرت سحاب للدموع فأوقدت بین الجوانح لوعه و اوارا و من العجائب ان فیض مدامعی ماء و یثمرفی ضلوعی نارا. (معجم الادباء چ مارگلیوث ج 4 ص 269). و رجوع به فوات الوفیات ج 1 ص 193 شود. در کشف الظنون نویسد او راست: بدایه المتحیره و عجاله المتوفره. و رجوع به تجیبی شود
جمع واژۀ صنو. رجوع به صنو شود، صنوان یا صنوان یا صنوان تثنیۀ صنو است. رجوع به صنو شود. (منتهی الارب) ، دو چاه نزدیک بهم که آب هر دو از یک چشمه باشد. (منتهی الارب)
جَمعِ واژۀ صِنو. رجوع به صِنو شود، صَنوان یا صُنوان یا صِنوان تثنیۀ صنو است. رجوع به صنو شود. (منتهی الارب) ، دو چاه نزدیک بهم که آب هر دو از یک چشمه باشد. (منتهی الارب)
قسمی شپش که در مژگان پدید آید و آن غیر قرده و غیر قمقام است که آن دو نیز در مژگان پدید شوند. این شپش سخت خرد و سپید باشد و اندر بن مژگان پیدا شود. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). ظاهراً این کلمه صئبان است، جمع واژۀ صؤابه. رجوع به صؤابه شود جمع واژۀ صبی است. (ترجمان علامۀ جرجانی) (منتهی الارب) (غیاث اللغات). در غیاث آرد: بضم نیز آمده است. - نصاب الصبیان، منظومه ای است در لغت عربی به فارسی تألیف ابونصر فراهی
قسمی شپش که در مژگان پدید آید و آن غیر قرده و غیر قمقام است که آن دو نیز در مژگان پدید شوند. این شپش سخت خرد و سپید باشد و اندر بن مژگان پیدا شود. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). ظاهراً این کلمه صئبان است، جَمعِ واژۀ صؤابه. رجوع به صؤابه شود جَمعِ واژۀ صبی است. (ترجمان علامۀ جرجانی) (منتهی الارب) (غیاث اللغات). در غیاث آرد: بضم نیز آمده است. - نصاب الصبیان، منظومه ای است در لغت عربی به فارسی تألیف ابونصر فراهی