- صایغ
- زرگر، ریخته گر، جمع صاغه صواغ صیاغ
معنی صایغ - جستجوی لغت در جدول جو
- صایغ ((یِ))
- زرگر، ریخته گر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زرگر، ریخته گر زرگر، ریخته گر، جمع صاغه صواغ صیاغ
نگاهدارنده، پرهیزگار
آنکه روزه گیرد روزه دار روزه گیر جمع صایمین، یکی از امعا که پس از اثنا عشر قرار دارد و بدان پیوسته است معا صایم
حمله برنده، گستاخ سرکش
شکار کننده شکاری
صیحه زننده
درست و راست حق و رسا مقابل خاطی: رای صایب
نگه دارنده، حفظ کننده، نگهبان
جایز، روا، گوارا، خوش گوار، آنچه به آسانی از حلق فرو برود
کسی که با دروغ سخن را آرایش دهد، دروغ پرداز، زرگر، ریخته گر
رنگ شده
دروغ پرداز
نیک
حمله برنده، گستاخ، سرکش
زرگر، ریخته گر
ترکی تندرست خوب سالم
هر چیز در قالب ریخته شده، شکل هیئت، خلقت آفرینش، هیئتی که برای کلمه حاصل گردد بواسطه تقدیم و تاخیر حروف و تغییر حرکات و سکنات آن: صیغت جمع صیغت مفرد، نکاح موقت، زنی که تو را به عقد انقطاع گیرند برای مدتی کوتاه یا دراز و محدود نه دایمی و همیشگی با ذکر مهر و آن را شرایط و احکام خاصی است زن غیر دایم، کلمه ای که به وقت معامله و عقد نکاح بر زبان جاری کنند. یا چه صیغه ایست ک چه هیئت دستوری دارد ک، چه معنی دارد ک یا صیغه تفضیل. صفت (تفضیلی)
خوب، سالم
صیغه، نکاح موقت، زنی که برای مدت محدود و معیّن به عقد ازدواج مرد درآید، زن غیر دائمی، زن موقتی، متعه، در دستور زبان علوم ادبی هیئت و شکلی که با کم و زیاد کردن حروف یا تغییر حرکات به فعل داده شود مثلاً صیغۀ مفرد، صیغۀ تثنیه، صیغۀ جمع، در فقه و حقوق عبارتی که هنگام معامله و خرید و فروش و عقد نکاح بر زبان جاری می کنند و دلیل بر رضای طرفین است، نوع، هیئت، اصل، ریخت، شکل، عنوان