جدول جو
جدول جو

معنی صایغ - جستجوی لغت در جدول جو

صایغ
(یِ)
رجوع به صائغ شود
لغت نامه دهخدا
صایغ
زرگر، ریخته گر، جمع صاغه صواغ صیاغ
تصویری از صایغ
تصویر صایغ
فرهنگ لغت هوشیار
صایغ
((یِ))
زرگر، ریخته گر
تصویری از صایغ
تصویر صایغ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صاین
تصویر صاین
(پسرانه)
صائن، محافظ، نگاه دارنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صایب
تصویر صایب
(پسرانه)
صائب، راست و درست، رسا، رساننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صیاغ
تصویر صیاغ
کسی که با دروغ سخن را آرایش دهد، دروغ پرداز، زرگر، ریخته گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سایغ
تصویر سایغ
جایز، روا، گوارا، خوش گوار، آنچه به آسانی از حلق فرو برود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاین
تصویر صاین
نگه دارنده، حفظ کننده، نگهبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صائغ
تصویر صائغ
زرگر، ریخته گر
فرهنگ فارسی عمید
(یِ)
نعت فاعلی از صید است:
رفت و دانه خورد و اندر دام ماند
صایدش کشت و بخورد و کام راند.
(مثنوی).
رجوع به صائد...شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
نعت فاعلی ازصوغ. زرگر. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (منتخب اللغات) ، ریخته گر. ج، صاغه. صواغ. صیاغ
لغت نامه دهخدا
(لِ)
گاو و گوسفند که دندان شش سالگی افکنده باشد. (منتهی الارب). گاو شش ساله و پس از این. گویند: صالغ سنه و صالغ سنتین. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
نعت فاعلی از صول. حمله برنده. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
نگاهدارنده. متحفظ، پرهیزکار: در مواضی ایام دهقانی بوده است صاین ومتدین و متورع و متقی. (سندبادنامه ص 129). رجوع به صائن شود، در مغولی بمعنی نیک است. (تعلیقات ادگار بلوشه بر جامع التواریخ رشیدی ص 28)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
رجوع به صائم شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
یقال: لقیته اول صایک و بایک، ای اول شی ٔ. (مهذب الاسماء). رجوع به صوک و بوک شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
رجوع به صائف. شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
در یک نسخۀ خطی از مهذب الاسماء بانکوی معنی شده و در دو نسخۀ خطی دیگر از همین کتاب پای گو ترجمه شده است و حقیقت معلوم نشد
لغت نامه دهخدا
(اَصْ یَ)
نام وادیی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صبیغ
تصویر صبیغ
رنگ شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صایب
تصویر صایب
درست و راست حق و رسا مقابل خاطی: رای صایب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صائغ
تصویر صائغ
زرگر، ریخته گر زرگر، ریخته گر، جمع صاغه صواغ صیاغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاین
تصویر صاین
نگاهدارنده، پرهیزگار
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه روزه گیرد روزه دار روزه گیر جمع صایمین، یکی از امعا که پس از اثنا عشر قرار دارد و بدان پیوسته است معا صایم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صایل
تصویر صایل
حمله برنده، گستاخ سرکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاید
تصویر صاید
شکار کننده شکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیاغ
تصویر صیاغ
دروغ پرداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صایح
تصویر صایح
صیحه زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاین
تصویر صاین
((یِ))
نگاه دارنده، پرهیزگار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صایم
تصویر صایم
((یِ))
روزه دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صایب
تصویر صایب
((یِ))
درست و راست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صایح
تصویر صایح
((یِ))
صیحه زننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صاید
تصویر صاید
((یِ))
شکارکننده، شکاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صایل
تصویر صایل
حمله برنده، گستاخ، سرکش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صاین
تصویر صاین
نیک
فرهنگ فارسی معین