جدول جو
جدول جو

معنی صانان - جستجوی لغت در جدول جو

صانان
محل گله ها (کتاب میکاه 1: 11) کاندر گمان دارد که صانان نزدیک خرابۀ سامه واقع است، (قاموس کتاب مقدس)، و رجوع به صنان ... شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حانان
تصویر حانان
(پسرانه)
رحیم، نام یکی از دلاوران در زمان داوود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سانان
تصویر سانان
(پسرانه)
بزرگ ایل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وانان
تصویر وانان
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی شهرکرد، نام یکی از پادشاهان اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جانان
تصویر جانان
(دخترانه)
محبوبف معشوق
فرهنگ نامهای ایرانی
دلبر زیبا و بسیار دوست داشتنی که عاشقش او را مانند جان خود دوست دارد، معشوق، محبوب، برای مثال خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان / کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان (سعدی۲ - ۵۳۳)
فرهنگ فارسی عمید
رانین فارسی که بمعنی شلوار است، (از فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(صُ)
گند بغل. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (مهذب الاسماء). بوی بغل. (غیاث اللغات) (دهار)
لغت نامه دهخدا
جای کله ها، موضعی است در ساحل یهودا در نزدیکی کنارش یوشی 15:37 و دور نیست که صانان باشد میک 1:11 بعضی گمان برده اند که صنان جموع است و آن دهی است که به جنوب شرقی اشقلون واقع است و دیگران آن را زنایره دانسته اند که به مسافت دو میل و نیم از ریشه واقع میباشد. و دیگران بر آنند که خرابه های سنات میباشد که در شمال بیت جبرین واقع است. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(اَنْ نا)
مرد بسیار ناله کننده. (ناظم الاطباء) (آنندراج). کثیرالانین. (از اقرب الموارد). بسیار نالنده. بسیارنال. بیش نالنده. (فرهنگ فارسی معین) ، بیخ بردی خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج). نبخ (ریشه بردی که در قحط خورند) خوردن. (از اقرب الموارد) ، خمیر خاسته و ترش ساختن. (منتهی الارب) (آنندراج). خمیر فاسد و ترش ساختن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
مرد بسیار ناله کننده. (ناظم الاطباء). بسیار ناله کننده. (آنندراج). کثیرالانین. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
أن ّ المریض اناً و انیناً و اناناًو تأناناً، نالید. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
شبیه، ماننده، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : عریقطه، جانورکی است عریض و جنبنده مانان به گوه گردان: ناقه معلّسه، شتر ماده مانان به شتر نر، فلان عطسه فلان، یعنی شبیه و مانان اوست در خلق و خلق، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
موضعی است، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صُ)
جمع واژۀ صفن. (منتهی الارب). رجوع به صفن شود
لغت نامه دهخدا
شهری است به مکران، (نخبهالدهر دمشقی ص 175)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
از قرای مرو است. (معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
وصف حالیه، در حال راندن، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
در حال دانستن، جمع دان در ترکیب چون: نکته دانان
لغت نامه دهخدا
ربر فرانسوا، متولد بسال 1715 و متوفی به سال 1757 میلادی کسی که باکارد به لوئی پانزدهم حمله کرد تا وی را نسبت به وظائفش آگاه کند، بهمین دلیل او را چهار شقه کردند
(دامین دووسته ژزف) مبلغ مذهبی بلژیکی متولد به سال 1840 و متوفی به سال 1889 م
لغت نامه دهخدا
قریه ای است که بفاصله 24500 گز در جنوب غرب قریه تنگی در علاقۀ حکومت درجه اول سپین بولاک مربوط بولایت قندهارواقع است و بین خط 65 درجه 47 دقیقه 4 ثانیه طول البلد شرقی و خط 30درجه 40دقیقه 42ثانیه عرض البلد شمالی قرار دارد، (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نَ شِ کَ)
صاحب صنان گردیدن. (منتهی الارب). صاحب صنان و گند بغل گردیدن. (ناظم الاطباء). گنده بغل شدن. (آنندراج) (مؤید الفضلا). گندیده بغل شدن. (لغت خطی).
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 45 هزارگزی جنوب الیگودرز و یک هزارگزی باختر راه مالرو ارجنگ به قاره واقع است، ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 125 تن سکنه، آب آنجا از قنات و چشمه تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و لبنیات و چغندر و پنبه و حبوب و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(صَنْ نا)
دلاوری بوده است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صنان
تصویر صنان
گند بغل، بوی بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانان
تصویر تانان
نالیدن، آب ریختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصنان
تصویر اصنان
سرسنگینی، خشمناکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانان
تصویر جانان
معشوق محبوب شاهد دلبر زیبا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انان
تصویر انان
((اَ نّ))
بسیار نالنده، بسیار نال، بیش نالنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جانان
تصویر جانان
معشوقه، محبوب
فرهنگ فارسی معین
جانانه، دلبر، دوست، محبوب، معشوق، یار
فرهنگ واژه مترادف متضاد